مجله نوجوان 111 صفحه 34

کد : 134372 | تاریخ : 16/06/1395

بزنطی از مجموعه داستان راستان به قلم استاد شهید مرتضی مطهری احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی که خود از علما و دانشمندان عصر خویش بود بالاخره بعد از مراسله های زیادی که بین او و امام رضا (ع) رد وبدل شد و سوالاتی که کرد و جواب هایی که شنید معتقد به امامت حضرت رضا شد روزی به امام گفت : من میل دارم در مواقعی که در کار نیست و رفت و آمد من از نظر دستگاه حکومتی اشکالی تولید نمی کند شخصاً به خانه شما بیایم و حضوراً استفاده کنم . یک روز آخر وقت امام رضا (ع) مرکب شخصی خود را فرستاد و بزنطی را پیش خود خواند آن شب تا نیمه های شب به سوال و جواب های علم می گذشت مرتباً بزنطی مشکلات خویش را می پرسید ، امام جواب می داد بزنطی از این موقعیت که نصیبش شده بود به خود می بالید و از خوشحالی در پوست نمی گنجید . شب گذشت و موقع خواب شد امام خدمتکار را طلب کرد و فرمود همان بستر شخصی مرا که خود در آن می خوابم بیاور برای بزنطی بگستران تا استراحت کند . این احضار محبت بیش از اندازه در بزنطی مؤثر افتاد مرغ خیالش به پرواز درآمد در دل با خود می گفت الان در دنیا کسی از من سعادتمند تر و خوشبخت تر نیست . این منم که امام مرا به منزل خود آورد این منم که اما نیمی از شب را تنها با من نشست و پاسخ سوالات مرا داد بعلاوه همه اینها این منم که چون موقع خوابم رسید امام دستور داد که بستر شخصی او را برای من بگسترانند پس چه کسی در دنیا از من سعادتمندتر خواهد بود ؟ بزنطی سرگرم این خیالات خوش بود و دنیا و مافیها را زیر پای خویش می دید ناگهان امام رضا (ع) در حالیکه دست ها را به زمین عمود کرده بود و آماده برخاستن و رفتن بود با جمله یا احمد بزنطی را مخاطب قرار داد و رشته خیالات او را پاره کرد آنگاه فرمود : هرگز آنچه را که برای تو امشب پیش آمد مایه فخر و مباهات خویش بر دیگران قرار مده زیرا صعصعه بن سوهان که از اکابر یاران علی بن ابی طالب (ع) بود مریض شد علی به عیادت او رفت و بسیار به او محبت کرد دست خویش را از روی مهربانی بر پیشانی صعصعه گذاشت ولی همین که خواست برود او را مخاطب قرار داد و فرمود : این امور را هرگز مایه فخر خود قرار نده اینها را به خاطر تکلیف و وظیفه ای که متوجه من است انجام دادم و هرگز نباید کسی اینگونه امور را دلیل بر کمالی برای خود فرض کند . بحار جلد 12 صفحه 14

[[page 34]]

انتهای پیام /*