مجله نوجوان 112 صفحه 28

کد : 134402 | تاریخ : 16/06/1395

بهار جان مهیا سادات اصغری یاد دوست میلاد گل و بهار جان آمد برخیز که عید می کشان آمد خاموش مباش زیر این خرفه بر جان جهان دوباره جان آمد دیوان امام ( ره ) ، غزلیات انگار با آمدن بهار همه چیز دوباره آفریده می شود . آن قدر در اطرافمان زیبایی و نشاط و تازگی می بینیم که ناخودآگاه دوست داریم این روزها را جشن بگیریم . شاید نیاکانمان هم چندین هزار سال پیش چنین احساسی را تجربه کردند که نوروز را عیدشان قرار دادند . چند هزار سال است که ایرانیان این روز های زیبا را همراه با طبیعت ، هم صدا با پرندگان و رودها ، همنشین سبزه ها و شکوفه ها و گلها ، چشم به آبی آسمان می دوزند . به باران و باد و آفتاب دست مریزاد می گویند و به این زندگی دوباره سلام می کنند . نوروز برای همه ما طعم شیرینی و خوشی ، مهمانی و عیدی دارد . گاهی طعم پیک های نوروزی ، گاهی طعم سفر و دیدنی های تازه ، شاید بتوان گفت این روزها از بهترین روز های هر سالمان هستند . هر نوروز یک سال بزرگتر می شویم . قد می کشیم . حالا بیشتر می دانیم . بیشتر می فهمیم . گاهی فکر می کنم زمانی که با لبخند شادی عید را به هم تبریک می گوییم ، کدام برکت را برای هم آرزو داریم ؟ چه چیز آنقدر مبارک است ک باعث می شود این روزها روند زندگی آدمها آنقدر عوض شود ، همه دست از زندگی کردن روزمره بردارند و عید را مهمان خانه هایشان کنند ؟ ما چه چیز را جشن می گیریم ؟ آیا نوروز ما برابر تقویم های کاغذی است ؟ نوروز است چون به رنگ سرخ مشخص شده و نوشته اند تعطیل ؟ یا نوروز است چون دو هفته از درس و کلاس و مدرسه خبری نیست ؟ یا چون مهمانی و سفر در برنامه داریم ؟ درست است . همه این روزها با نوروز می آیند اما نمی توانند تمام معنای نوروز را در خود داشته باشند . آیا به هم تبریک می گوییم چون بهار طبیعت آغاز شده و زندگی رفته به گیاهان و زمین بازگشته ؟ روز نوی طبیعت چرا باید نوروز ما باشد ؟ ارتباط ما با طبیعت ، با بهار چیست ؟ اگر باران و آفتاب بهاری غنچه کوچک گل را شکوفا می کنند چرا ما به هم این روز را تبریک می گوییم ؟ میلاد گل چرا آنقدر برایمان مهم شده ؟ من فکر می کنم شاید بهار بیرون را نشانه ای از رسیدن هنگام بهار درونمان می دانیم . شاید هنگامی که آواز پرندگان را مس شنویم به یاد پرنده روحمان می افتیم . وقتی زیبایی و رایحه گیاهان را می بینیم عطر صفات خوبمان را به یاد می آوریم . انگا ر دنیای بیرون ، آیینه زیبایی های درون انسان می شود و او که حالا همه جا را لبریز از زیبایی می بیند به شکرانه این زندگی جشن می گیرد . عید واقعی باید همین جشن باشد . عید واقعی انسانها باید زمانی باشد که خوشان ، اطرافیان و جامعه شان هماهنگ با طبیعت ، تیرگیها و بی خبریها را از خود دور می کنند و آیینه روحشان را مانند زلال جاری چشمه ها از غبار کدورت هوای نفس می زدایند . فکر می کنم ، حالا می فهمم معنای دعای هنگام تحویل سال چیست وقتی که می خواهم حالم

[[page 28]]

انتهای پیام /*