مجله نوجوان 117 صفحه 19

کد : 134501 | تاریخ : 16/06/1395

طبق داستان حسنی گاو رو به پیرمرد فروخت. و حسنی لوبیاها رو توی باغچه خونه کاشت. و پیرمرد مرموز گاو رو به شهر بازی فروخت. حسنی هم طبق داستان از لوبیا بالا رفت و مرغ تخم طلا و چنگ جادویی روکش رفت ولی غافل از اینکه همه اش چینی بود و پیرمرد مزبور مرموزی باپول گاو با مادر حسنی عروسی کرد بعله... جناب غول محترم با شرکت های درجه سه چینی قرارداد بست که مرغ تخم طلا و چنگ جادو رو براش بزنه!

[[page 19]]

انتهای پیام /*