مریم شکرانی
کنترل تلویزیون که نبود، سرطان هم نبود!
چه جوری آدم سؤالش کوفتش میشود...؟!
آقای چگالی بیکی معلّم فیزیک
تغییرات فیزیکی؟! ... تغییرات که یک واجۀ فارسی است، شما برو در فرهنگ لغت فارسی معنیاش را مطالعه بفرما. فیزیکی هم
که اگر اشتباه نکنم لغت فارسی پشتو است یا عربی دَری و احتمالاً ترکی استانبولی شاید هم روسی سَن پیترزبورک... آهان جایی
هم احساس کردم... نخواندم بلکه احساس کردم که یک لغت قطب جنوبی است و آن طور که از اسم این واجه استنباط میشود
احتمالاً میتواند متعلق به نواحی شرقی کشور سودان کنار کوهستان آلپ و جبهۀ شمالی رودخانه میسی سی پی باشد. البته
بنده دوستی داشتم که یادش به خیر یک ذرّه انحراف مردمک چشم داشتند. ایشان قدّشان حول و حوش 171 سانتی متر بود. یک مرد
خوبی بودند که حدّ و نصاب نداشت. ما از بچّگی با هم گرگم به هوا بازی میکردیم. یادش به خیر. یکبار بنده زدم کاسۀ سر ایشان
را شکستم. پدرشان رفتند کلانتری و شکایت پدر بنده را کردند. پدر بنده هم رفتند توی کلانتری پدر ایشان را سرویس کردند، بعد
پدر دوست بنده دوباره یک شکایت نامۀ دیگر هم نوشتند و به مأموران فوق الذکر تسلیم نمودند و از آن راه رفتند پزشک قانونی.
پدر ما هم خلاصه کارش به زندان و دادگاه کشید و از تاریخ فردای آن روز پدرهای ما روی سایۀ هم بمب اتمی کار میگذاشتند
ولی من و دوستم با هم آشتی کردیم و به یک جسم توی دو تا روح تبدیل شدیم! خستهات نکنم پسرم. خلاصۀ مطلب اینکه این
دوست ما سیرابی و کلّه پاچه خیلی دوست داشت. بنده روز تولّد ایشان 4 متر سیرابی گاو خریدم و کادو پیچ کردم و حسابی سور
پرایزش کردم. الان هم چند دقیقۀ پیش یکهو یادشان افتادم و به ایشان زنگ زدم، داشتند ناخن پای چپشان را کوتاه میکردند.
سلام هم رساندند اتّفاقاً ... خُب خسته نباشی فرزندم. دیگر بیشتر از این وقتت را نمیگیرم، برو استراحت کن امّا یادت باشد که شاعر
فرموده است: عجب بالا و پایین داره دنیا! عجب این روزگار دلسرده با ما! یک روز دور و بَرَم صد تا رفیق بود! دریم دام دام رارا رام...!
بنده میروم توی دفتر یک چرتی بزنم.
[[page 16]]
انتهای پیام /*