همسر آقای فلسفه: که حرکتی وجود ندارد. ها؟! حرکتی بهت نشون بدم که تا قیامت نتونی از حرکت
بایستی!
آقای فلسفه: بابا! زنون فیلسوف بزرگ... زنون بزرگ (صدای حرکت نکردن! چیزی و فرود آمدنش
روی سر و کلّۀ آقای فلسفه)
آزمایش تمام.
آزمایش دوم فلسفی
لاک پشت توی اتاق به آرامی حرکت میکند. دو قدم بر نداشته، آقای فلسفه به سرعت میآید و
میرود به آن طرف اتاق.
آقای فلسفه: عجب لاک پشتی است. نمیفهمد که من به او نمیرسم. اگر
او یک متر جلوتر از من باشد، من باید آن یک متر را طی کنم تا به او
برسم، ولی تا من یک متر را طی کنم، او نیم متر دیگر رفته و بنابراین
من هیچ وقت به او نخواهم رسید؛ ولی نمیدانم چطور است که من از
او رد میشوم و این حیوان زبان فلسفه نفهم، عقب
میماند! لاک پشت هم بود لاک پشتهای زمان
«زنونِ بزرگ» که «آشیل» به آنها نمیرسید...
راوی:
خب حالا فهمیدید فلسفه ابزار یعنی چه؟! شبهاتی
که «زنون» در دفاع از استادش «پارمنیدس» که مخالف
«هراکلیتوس» بود اقامه کرد و اعتقاد داشت «حرکت وجود
ندارد»، با همین ابزارهای فلسفهآزمایش میشود. زنون سه
شبهۀ معروف کرد: اول شبهۀ «آشیلو سنگ پشت»که
معتقد بود چون حرکت نیست،آشیل، سریعترین قهرمان
دوی آتن نمیتواند لاک پشت را شکست دهد و از او جلو
بزند. دوم شبهۀ تیر و کمان که باز چون معتقد بود
حرکت یعنی عدم سکونت و ساکن شدن و بودن، پس
حرکتی وجود ندارد و تیر به هدف نمیرسد (شاید البته
کمانهای آن موقع، زه نداشته و تیر اصلاً پرتاب نمیشده، شاید هم چون جماعت
عاقل میدانستهاند این زنونِ بیعقل با تیر و کمانِ درست، کار دست خودش میدهد، یک تیر و کمان
بدون کش و زه به او دادهاند که تیر از آن پرتاب نمیشده است.) سوم «شبهه ورزشگاه» که معتقد بود
هیچ کس نمیتواند از اول زمین تا آخر زمین ورزشگاه را بدود و اگر هم بدود، نمیرسد؛ چون حرکتی
در کار نیست!
القصه، کل فلسفه زنون که شاگرد «پارمنیدس» بود و آزمایشاتش (!) یعنی پارادوکسهایش (همان
شبههها) همین سه تا بود، این سه تا بود! (چه جملۀ حکیمانهای!) این زنون، خودش هم سرانجام در یکی
از آزمایشات تیر و کمان و حرکت، کشته شد و آنچه از او باقی ماند سه رأی علمی خیلی متقن بود، به
شرحی که خواندید! حالا ببینید استادش چه بوده است... راستی حرکت وجود دارد؟!
شاید ادامه داشته باشد، شماره بعد را بخوانید.
[[page 11]]
انتهای پیام /*