قرار دادن شعار «فرزند کمتر، زندگی بیشتر»، دست یاری به سوی تمامی سازمانهای کنترل جمعیت دراز کردهاند
تا از گسترش بیرویۀ نسل آدمهای آبی جلوگیری کنند.
به همین دلیل در هنگامی که یک آدم آبی با یک صاحب خانه مواجه میشود با دیدن بچّۀ آدم آبی در آغوش مادر
به جای اینکه صدایشان را کودکانه کنند و لُپ بچّه آدم آبی را بکشند، روی در هم میکشند و ترش میکنند و
با صد من عسل هم نمیتوان خوردشان.
البته ارگانهای ذی ربطی که سالهاست از بیت المال تغذیه میکنند تا به فکر سر پناهی برای آدمهای
آبی باشند کاملاً توجیه نشدهاند و فقط به سر پناه آدمهای آبی فکر میکنند و هنوز نمیدانند که باید اقدامی
هم بکنند.
البته یک فکرهایی کردهاند ولی چند معضل دست و پاگیر وجود دارد. نکتۀ جالب توجه در راستای تولید سرپناه
برای آدمهای آبی این است که چون سازمانهای ذیربط فقط به فکر بودهاند اجرا را به عهدۀ سازمانهای بیابان
زدایی و حفظ محیط زیست گذاشتهاند و این سازمانها در راستای بیابان زدایی مکانهایی را برای نصب سر
پناه در نظر گرفتهاند.
این کار خیلی خوب است و از همه مهمتر اینکه امید به زندگی را در آدمهای آبی افزایش میدهد. یعنی
همۀ آدمهای آبی که میخواهند در سر پناههای اهدایی سازمان مبارزه با گسترش بیابان زندگی کنند،
امیدوارند که 99 سال عمر میکنند و از این سر پناهها نهایت استفاده را میبرند.
بانکها هم که وامهای بلند مدّت با کمترین سود تسهیلات و
بیشترین مبلغ مفید را برای تهیۀ یک سر پناه جدّی
میدهند.
با در نظر گرفتن تمامی موارد
تسهیلاتی فوق میتوان نیتجه
گرفت که آدمهای آبی موجوداتی
بیلیاقت و نمک نشناس و ناشکر
هستند و اصلاً حقّشان است که در جوی
آب زندگی کنند.
راستی رؤسای بلدیه چندیست که به سامان
دهی جویهای آب پرداختهاند. شاید این
پرداختن، جدّیترین و عملیترین اقدام برای
جاگیر کردن آدمهای آبی باشد.
[[page 17]]
انتهای پیام /*