مجله نوجوان 128 صفحه 29

کد : 135037 | تاریخ : 22/06/1395

او تا به حال با استفاده از گره افکنی‏های دراماتیک توانسته است مخاطبان عام را با خود همراه کند. استفاده از بازیگران ایرانی و خارجی و بازیگیری مناسب و به جا از هر یک از آنها توانسته است این اثر را از نظر بازیگری در سطحی بالاتر از سایر محصولات سیما قرار دهد. لوکیشنها یا همان محلهای فیلمبرداری هم زیبایی اثر را دو چندان کرده است. سرمایه گذاری بر روی دوبلۀ فیلم چنان که بهرام زند، مدیر دوبلاژ این مجموعه از آن یاد کرده است نیز این اثر را از این نظر در رتبه‏ای بالا قرار داده است و بازیگرانی که به جای خودشان صحبت کرده‏اند توانسته‏اند به خوبی از پس دوبلۀ خودشان بر بیایند. موسیقی این سریال که ساختۀ فردین خلعتبری است به خوبی بازگو کننده و مکمل فضای اثر است و ترانۀ انتهایی با صدای علی رضا قربانی هنر موسیقی را در مدار صفر درجه تکمیل می‏کند... نقطۀ قوّت حسن فتحی نسبت به سایر سریال سازان تلویزیون، دیالوگ نویسی اوست. فتحی این توانایی را دارد که ساده‏ترین اتّفاقات دراماتیک را با پرداخت به وسیلۀ دیالوگ به یک بخش قوی داستان تبدیل کند ولی در مدار صفر درجه، پاشنۀ آشیل یا همان نقطه ضعف نویسنده، دیالوگهای اوست. دیالوگهای این اثر ، طولانی، بی‏مورد و گاه خسته کننده است و از همه بدتر استفاده از چند کلمۀ کلیشه‏ای مانند «حکماً»، «متّصل»، «از این فقره» و... برای متبادر کردن گویش مردم در سالهای ابتدای جنگ جهانی دوم است. گاه در بخشهایی از سریال نویسنده که اتفاقاً همان کارگردان هم هست فراموش می‏کند که مشغول ساخت یک فیلم است و فضای سریال را با تدریس فلسفه در سر کلاسهای کارشناسی ارشد اشتباه می‏گیرد. البته خیلی هم بد نیست چون مخاطبانی که هنوز شامشان را میل نکرده‏اند یا نمازشان در حال قضا شدن است فرصت پیدا می‏کنند که به کار شخصی‏شان برسند و مطمئن هستند به جز یکی دو صحنه از عشوه گریهای شهاب حسینی و ناتالی متی و علی قربانزاده، چیزی را از دست نخواهند داد چون اگر قرار بود مردم با دیدن این صحنه‏ها پی به فلسفۀ اشراقی صدر المتألهین ببرند و در طول مشاهدۀ سریال ملاصدرا همگی فیلسوف می‏شدند و به جنگ با فلسفۀ هگلی می‏رفتند. از همۀ این خرده گیریها و انتقادها اگر بگذریم باید خاطر نشان کنیم ساختن یک کار موضوعی در این سطح کار ساده‏ای نیست و قطعاً کار فیلمسازان و سریال‏سازانی نیست که نود شبیهای تلویزیون را به نام خود سند زده‏اند و یک داستان اشک آور یک خطّی را به مدّت سه ماه کش دادند و آخر سر هم کسی نفهمید که کاراکتر اصلی از توهّم تصادف فوت کرد یا واقعاً فوت کرد.

[[page 29]]

انتهای پیام /*