مجله نوجوان 132 صفحه 7

کد : 135123 | تاریخ : 22/06/1395

به دنیا آمدتازمین از هم فرو نپاشد او به دنیا آمده بودتا زمین ازهم فرونپاشد اما این راحتی زمین نیزپیش ازغروب عاشورا نمی دانست. قلب زمین به تپش افتاده بود.می هراسیدخنجرکه به گلوی حضرت اباعبدالله علیه السلام رسیدزمین تاب نگاه کردن نداشت.نفس درسینه اش بندآمده بودوبا تمام هیبتش ازترس می لرزید. نمی دانست که پس ازحسین چگونه بایدپابرجا بایستدوعالمیان رابرشانه های خودنگاه دارد. زمین ازترس به لرزه افتاده بودکه سجادعلیه السلام ازخیمه بیرون آمدوپابرزمین زدوگفت آرا باش ،زمین خدا بدون حجت نخواهدماندومن حجت خدا برروی زمین هستم. دل زمین آرام گرفت،اوبه دنیاآمده بودتاجهان ازقیام سرخ عاشورا تا قیام سبزحضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پابرجا بماند. اوماندونیایش با معبودرابه کائنات آموخت. به دنیاآمدتنها به عشق برادر این جوانمردامابه عشق برادربه دنیاآمده بود،چنان که به عشق برادرنیزازاین جهان رفت. اوبه دنیاآمده بودتاعشق معنا شود ومعناحسین بودوعشق حسین بودوعالم به غیرازحسین معنایی نداشت وعشق بدون حسین هیچ نداشت. حسین خودمعنابودوزینب ،صبرراالگویی جاودانه شدامامردمانی که عاشق حسین بودند نمی دانستندکه چگونه بایدباشند،خداوند عباس راآفرید تا عاشثقان حسین راعاشقی بیاموزدآنگونه که شایسته عشق است. اوبه دنیاآمدتامعنارا،تاعشق را،تابرادرش رابرادری کند. یادم زوفای اشجع ناس آید ازحون جگرازدیده الماس اید گردهربیاوردحسین دگری هیهات برادری چو عباس آید

[[page 7]]

انتهای پیام /*