مجله نوجوان 132 صفحه 20

کد : 135136 | تاریخ : 22/06/1395

آبی کمرنگ آقای آبی دریک راه خاکستری زندگی دریک منطقه معتدل خورشید خانوم درروزهای اوج فعالیت خود به سرمی بردو تمام توان خودش راگذاشته بود تا بتواند هوایی درخوریک کشورنزدیک به خط استوا ایجادکندگرمای هوا آنقدرزیادشده بود که به راحتی می شد فرورفتن پا رادرون آسفالت خیابان احساس کردآقای آبی که مجبور بودهر روز تامنزل دنبال وسایل نقلیه عمومی بدودبه این نتیجه رسیده بود که بی منت، پیاده برودوپیاده برگردد.آقای آبی گرما رادرمغز استخوان لمس می کرد. همه راضی از آقای آبی ناراضی! خانواده آقای آبی از عیدنوروزبه این طرف حتی تا یک پارک هم برای تفریح نرفته بودند وتمام دلخوشی شان این بود که با شروع فصل گرما گرما یک سربه شمال کشوربزنندودرپدیده ای به نام دریا غوطه ور شوندوقلعه شنی بسازندوآقای آبی رازیرماسه ها مدفوع کنندوآقای آبی هم درحالیکه فقط سرش از ماسه ها بیرون مانده است ادا واطور مرده ها رادربیاورد ولی یک مشکل اساسی مانع از به واقعیت پیوستن این رویا ها شدوآقای آبی شرمنده خانواده اش شد بچه ها هم ازصبح کله سحرتابوق سگ مسابقات اس ام اسی تلویزیونی را دنبال می کردند تا شاید یک جایزه ای ببرندوشاد شوندآنها لابلای مسابقات اس ام اسی تمام ذخیره آرشیو فیلم سینمایی سینما رانیزمرور کرده اند وتا به حال مطمئن شده اند که سیمای محترم هم هیچ ولخرجی نکرده و تاحالا فیلم جدیدی خریداری نکرده است.

[[page 20]]

انتهای پیام /*