قربان ولیئی
در آینۀ شعر
درختی است بالنده بالا
ازینجا که ما تا سرود و ترانه
سوی بی سویی شاخ و برگش
براو رُسته بسیار و بسیار ترها جوانه
*
یکی شاخه از آن
در آن سوی چادر شبِ ابر-
همین آسمانهای آبی
برآن کهکشانها و انبوهاندو هوار سحابی
همان دستمالی
- که میگویند-
پُر ازگلابی.
*
درختی است درگوشۀ گوشۀ باغ سبزی
که کس انتهایش ندیده
که گر با نگاهان عریان زتکرار بینی
در آن باغ
درختان از این گونه بسیار بینی...
محمد رضا شفیعی کدکنی
[[page 26]]
انتهای پیام /*