حجت الاسلام و المسلمین دقیقی (الموتی)
یک امتحان دیگری می کنیم
حدود سال 1309 بود که از طرف حکومت رضاشاه دو نفر به نامه ای آل آقا و ذوالریاستین برای امتحان گرفتن از طلاب آمدند.
کد : 38645
|
تاریخ : 11/09/1391
حدود سال 1309 بود که از طرف حکومت رضاشاه دو نفر به نامه ای آل آقا و
ذوالریاستین آمدند برای امتحان گرفتن از طلاب، و از طرف حاج شیخ عبدالکریم
یزدی، آقای آسید محمد تقی خوانساری و امام نمایندگی پیدا کردند و آمدند در مدرسۀ
فیضیه و طلبه ها را امتحان می کردند. آن وقت از یک طلبه ای سؤال کردند که «قل» چه
صیغه ای است؟ طلبه ماند سرگردان. گفتند: که «قلی» که از «قال» و «یقول» می گویند
چه صیغه ای است؟ باز سرگردان شد. گفتند: وقتی می گوییم «قال یقول قائل مقول،
لیقل قل» ... گفت: آهان «امر» است. آن وقت آل آقا گفت که ایشان شایستۀ عمامه
نیستند، چه خوب است که ایشان عمامه را بردارند و انشاءالله تحصیلشان که یک
قدری خوب شد بعد عمامه بگذارند. امام گفتند: «نه، این هم باشد، یک امتحان دیگر
هم از یک طلبه ای می کنیم آن وقت من عرض می کنم.»
طلبه ای دیگر وارد مدرس شد. شیخ اصفهانی ای به اسم آشیخ محمد حسین از ایشان سؤال کردند شما چه می خوانی؟ گفت من
صرف و نحو را خوانده ام، رسیده ام به منطق، الآن کبرا را می خوانم و ضمن اینکه کبرا را
می خوانم درس بالاترش را هم باید بروم. از او سؤال کردند پس شما نحوتان که خوب
است. لذا شما کلمۀ «اشیاء» را منصرف می دانید یا غیر منصرف؟ ایشان جواب
دادند: «لا تسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم» امام فرمودند که: «ضمن اینکه جواب
قرآنی به شما داد و به شما فهماند، «عن اشیاء» گفت و فهماند به شما که غیر منصرف
است و منصرف نیست. لذا این را به جای آن طلبه اولی که در جواب درمانده بود
بگذارید، پس این هر دو تا عمامه شان سرشان باشد.»
این در همان سنوات گذشته به ما هوش و تدیّن امام را ثابت کرد. بنابراین منصرف
شدند از برداشتن عمامه. این از خاطراتی بود که من به چشم خودم دیدم و آنها هم
قبول کردند.
منبع: شاهد بانوان؛ ش 168 ـ ص 7
انتهای پیام /*