مجله نوجوان 137 صفحه 25

کد : 135249 | تاریخ : 22/06/1395

آسمانیها قربان ولیئی در کوچه باغ حکایت از عارفی پرسیدند: چگونه خداوند که در آسمانه نمی گنجد، در دل عارف می­گنجد؟ گفت: دل شکسته از آسمانها بزرگتر است و دل عارف دم به دم گسترش می­یابد. و گفت: خداوند چون به دل عارف وارد شود، عارف بی دل می­شود: بی دل در همۀ احوال خدا با او بود او نمی دیدش و از دور «خدایا» می­کرد در آینۀ شعر دل چو صافی شد، حقیقت را شناسا می­شود ازصف آیینه، منظور نظرها می­شود (ظهیر فاریانی) شاعر می­گوید وقتی که دل صاف و زلال شود، می­تواند به حقیقت برسد و آن را بشناسد. چنان که آینه را به دلیل صافی بودن و نداشتن زنگار کدورت و تیرگی، نگاه می­کنند. یعنی دل مانند آینه است؛ اگر چیزی روی آن را نپوشاند، حقیقت را نشان می­دهد. ذات دل، آینگی است؛ و اگر آینه را در برابر چیزی قرار دهیم، تصویر آن در آینه منعکس می­شود. پس اگر آینۀ دل ما حقیقت هستی را که همان جان جانان، خداوند جهانیان است، نشان نمیدهد، ایراد از آینه است. هر کاری که ما انجام می­دهیم یا آینه را صیقل و صفا می­دهد یا آن را تیر ه و تار می­کند.

[[page 25]]

انتهای پیام /*