مجله نوجوان 137 صفحه 33

کد : 135257 | تاریخ : 22/06/1395

مریم شریف رضویان کوله بار هستی­ام را نازنین! می گذارم در حضورت بر زمین این منم پروردۀ دستان تو سرنهاده بر سر پیمان تو این منم یک دم نگاهم کن ببین عاشقت را می­شناسی این چنین؟ من ز هجرانت بلاها دیده­ام بارها از خویشتن پرسیده­ام بی نفسهایش، نفس چون می­کشی؟ با چه طاقت بار مجنون می­کشی؟ چشمایت آسمان را می­نمود از نگاهت مرغ دل پر می­گشود دستهایت دست روح الله بود با دم روح القدس همراه بود قلبها یک قلب، آن هم آن تو دستها یک دست، هم پیمان تو ما امانتدار پیمان توایم تا به آخر پاکبازان توایم زخمها بر جان و تن برداشتیم این امانت را زمین نگذاشتیم ما اگر از هستی خود بگذریم این امانت را چو جان می­پروریم می سپاریمش به دست آفتاب آفتاب عصر! بر عالم بتاب

[[page 33]]

انتهای پیام /*