مجله نوجوان 143 صفحه 17

کد : 135277 | تاریخ : 22/06/1395

کاغذ نمکی پکره بیشتر وقتا گاهی وقتا سر حاله خوراکش یه نون سنگک یه کاسه آب زلاله می گه قسمتم همینه کشته و مردۀ خاله هنوزم مثل قدیما عاشق سنگ و سفاله خرج سَموَرش هنوزم جای نفت، چوب و زغاله می­گه بی وفان جماعت نسل سگ رو به زواله همه ش از دست خلایق شب و روز داره می­ناله با یه گاز آخر خطه شبا که پاش رو پداله تا بخوای بچه داره یک کوره یکی لاله اولیش ناقصه اما اسم آخری­ش کماله یکی شم قات زده رفته برنگشته دو سه ساله داش غلام مثل من و تو گیر کمبود ریاله تا چشاش کور بشه اونکه صاحب مال و مناله پای هر چی شم بلنکه یه چیزش خیلی با حاله همه جا ­اِند خلافه تو محل امَا محاله! توی این تهرون ویرونی که یه ثانیه­اش یه ساله از این آدما زیادن داش غلام فقط مثاله * آن وقتها دوچرخه 28 شصت تومان بود و یکی از مارکهای معروف آن، غزال.

[[page 17]]

انتهای پیام /*