مجله نوجوان 148 صفحه 21

کد : 135389 | تاریخ : 22/06/1395

اندر فواید کاغذ معلم زندگی کاغذ همچون هر پدیده اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی دیگر یک پدیده انکار ناپذیر است . با اینکه در برخی از شرکتها قرطی بازی در می آورند و به خیال خودشان با عناوینی همچون سیستم های ( ( مکانیزه ) ) و ( ( پیپرلس ) ) ، قصد دارند لزوم کاغذ را انکار کنند ولی همچنان کاغذ یک پدیده انکار ناپذیر است . یکی از فواید کاغذ این است که جا را برای زمینخواران و بساز و بفروشها هموار می کند . آنها با قطع درختان مزاحم برای تولید کاغذ ، جنگلها را ابتدا با خاک ، یکسان می کنند و بعد به جای آن درختان مزاحم ، ساختمان های مفید می سازند! در ضمن با کچل شدن جنگلها مردم این امکان را پیدا می کنند که کوه و دشت را ببینند . چون درختان جنگل ، مزاحم دیده شدن جنگل هستند! کاغذ در اقتصاد هم نقش بسیار تعیین کنند های دارد . از وقتی که مردم تصمیم گرفتند برای خرید یک خانه ، به جای چند میلیون تخم مرغ یا کدو تنبل چیز دیگری بدهند که همان ارزش را داشته باشد ، پول اختراع شد . البته اوایل ، طلا و نقره می دانند ولی بعدا با خودشان فکر می کنند که این چه کاری است؟ و چون دلشان نمی آمد طلاهایشان را بدهند اسکناس را اختراع کردند . شاید فکر کنید کاغذ سفید و خالی نمی تواند به اسکناس تبدیل شود ولی بدانید که می تواند چگونگی آن را ما نمی دانیم و بهتر است شما هم ندانید ولی بدانید که شدنی است ، مثل تبدیل مس ، به طلا که شدنی است . فقط کمی خرج دارد ولی در مورد کاغذ ، یک معامله دو سر سود است! وصیتنامه یک کلاغ ظاهرا فرصت زیادی برای زندگی ندارم . هم اکنون فرشته مرگ کنار من نشسته است و منتظر است که با او بروم . وقتی به پشت سرم نگاه می کنم احساس می کنم که همین دیروز بود که سر از تخم درآوردم و هم به پدرم گفتم ( غار ) و هم به مادرم گفتم . حتی پدربزرگ و مادر بزرگم را هم چه از طرف پدری و چه از طرف مادری ( ( غار ) ) صدا زدم و همه آنها فکر کردند دارم نام آنها را صدا می کنم . من باید به همه کسانی که در صد و چهل سال گذشته در منطقه چهارسوق ، کوچه باغی ، هفت چناران و سرچشمه ، اشیای درخشان خود را گم کرده اند و به وارثان آنها اعلام کنم که بیخودی همه چیز را تقصیر من نیندازند بروند کلانتری و کارشان را از طریق قانونی پیگیری کنند . می دانم که جای خالی مرا به زودی حس خواهید کرد . مخصوصا در غروب های جمعه که دلتان خیلی گرفته است و منتظر بهانه هستید تا بیخودی گریه کنید و برای گردش و تفریح به پارک بروید . وصیت می کنم برای شادی روح من یک نفر آدم خوش صدا را اجیر کنید تا غار غار کند . من از همه دامادها و عزیزانی که لباس پلوخوری به تن به سمت جای مهمی می رفتند و من حاصل پلوخوری قبلی ام را روی آنها انداختم عذر خواهی می کنم همچنین از تمام کودکان و نوجوانانی که برای خودشان جوجه ماشینی خریده بودند و من آنها را بردم و سر پا نشستم خوردم حلالیت می طلبم . زیاده عرضی نیست . غار! غار!

[[page 21]]

انتهای پیام /*