سه نفر برگشتن طرف ما و یکیشون گفت: پستچی
بدبخت! تو از کجا مزه کباب بره رو چشیدی که اظهار
نظر میکنی؟
امّا دل پیچه، حال ما را گرفته بود. از کلاس اومدم
بیرون و گلاب به روتون ته دلم هر چی نفرین بود نثار
شریک رئیس هتل کردم.
بوی کباب بره از توی کیف، فضای دانشکده را پر
کرده بود. موندم چه کار کنم! هیچ کدوم از کلاسها را
نرفتم چون تا وارد میشدم. هر چند کسی باور نمیکرد
من کباب بره خورده باشم ولی بعد از نشستن من کم کم
زمزمه میکردند:
چه بوی خوبی!
بوی کباب بره است... یارو کباب بره خورده، همه
جا هم میره و پز میده، تو کلاس تاریخ معماری دکتر
تفضلی هم پیداش شد و همه رو دیوونه کرد.
و معلومه دیگه مجبور شدم برای اینکه دیگران را از
درس نیندازم از کلاس خارج شوم امّا راضی نشدم
خودمو از شَرِّ تیکه گوشت بره خلاص کنم... هر چند
حالم از همه چیز به هم میخورد.
وقتی با حال زار از دانشگاه خارج شدم با صحنۀ
دیگهای مواجه شدم. جفت چرخ موتور پنچر شده بود.
این دفعه مشتمو کوبیدم به سرم.
خدایا یک کباب بره به ما دادی ،ببین چه بلاهایی
که به سرمون در نیاوردی .
و پیاده تا سر ایستگاه اتوبوس رفتم. توی اتوبوس،
خودش حکایت دیگهای بود. توی اون فضای بسته، بوی
کباب بره پیچید و مردم گفتند:
مرفه بی درد! تو را چه به اتوبوس سوار شدن؟
خدایا ما که گوشت این جوری نمیخوریم، هر کی
خورده الهی زهرمارش بشه.
با خودم گفتم: بابا غلط کردم. به خدا من این کاره
نیستم.
یک نفر دیگه از اوّل اتوبوس داشت یکی یکی آدمارو
بو میکشید و جلو میآمد. دوست داشتم ته اتوبوس
کنده بشه و بیفتم بیرون، توی خیابون ولو بشم. مرد
به سرعت داشت به من نزدیک میشد و آدما رو بو
میکشید:
داره بو شدیدتر میشه... نزدیکتر میشه...
که یک آقا معلّم بهش برخورد و یقه مرد را گرفت و
هلش داد جلوی اتوبوس.
یعنی چه آقا؟ این کارها چه معنی میده؟ مگه بنده
خدا جنایت کرده گوشت خورده؟
مرد رفت طرف راننده و گفت: خب الحمدلله معلوم
شد کار کی بوده!
دو تا ایستگاه مونده بود به مقصد که پیاده شدم. حالم
هنوز خراب بود. تلو تلوخوران راه میرفتم. فکر میکنم
یکی دو نفر هم فهمیدند که مرفه بیدرد منم چون خیلی
زود پیاده شدم و وقتی از کنارشان گذشتم بیشتر بوی
کباب پیچید.
وقتی به خونه رسیدم سر کیفو باز کردم و کباب بره
را انداختم روی میز و افتادم یک گوشه. اون شب یک
لقمه از کباب بره نخوردم امّا داداشا کُلی به به و چه چه
کردند. اونا میخوردند و من ماجرا رو براشون تعریف
میکردم. آخرش خیلی خوب بود چون بالاخره بعد از
مدتها مزه گوشت تازهرو چشیدم، حالا بیشتر از بعضیها
بدم میاد.
[[page 14]]
انتهای پیام /*