آسمانی ها
قربان ولینی
درکوچه باغ حکایت
عهدوشیشه
دوره گردی که ظروف شیشهای میفروخت، از کوچهای میگذشت. دیوانهای
چند سنگ به سوی ظرفهای او انداخت. اما هیچ کدام نشکست .مردگفت: رنج
مبر که تامن عهد دوست نشکنم، او شیشۀ من نمیشکند.
[[page 26]]
انتهای پیام /*