مجله نوجوان 153 صفحه 12

کد : 135560 | تاریخ : 21/06/1395

داستان دنباله دار قسمت هشتم جنگل فرشتگان لیلا بیگلری مادر به پدر نگاه کرد و هر دو به پلیس جوان نگاه کردند. در یک لحظه همه به سمت صدا دویدند. پلیس جوان در بیسیم خود پرسید: چی شده؟ اونجا چه خبره ؟ یکی از پلیسها جواب داد: قربان یه چیزایی پیدا کردیم! آنها لحظه به لحظه به صدای پارس سگ نزدیک­تر می­شدند. در مه، تصویر چند پلیس به صورت محو مشخص بود. که دور هم جمع شده­اند. با نزدیک شدن به آنها چهره­هایشان واضح­تر می­شد. پلیس­ها دور چاله­ای­جمع­شده بودند. پدر و مادر کتی و پلیس­های جوان­نفس­زنان به آنها رسیدند. یکی از سگها مشغول پارس کردن بود و سگ دیگر درون چاله بود سرش را بلند کرد و به پلیس جوان و پدر و مادر گتی نگاه کرد. ابتدا تردید داشت که در مقابل پدر و مادر

[[page 12]]

انتهای پیام /*