حمیده زاهد شکر آبی
کوچههای قدیمی
پروانه بال میزد
خورشید نور میریخت
عطر گل اقاقی
در کوچه شور میریخت
عطر گل اقاقی
با یاسِ روی دیوار
در کوچه چرخ میزد.
از عشق بود سرشار
شیدا و مست میکرد
این عطر عابران را
با خود به باغ میبرد.
احساس شاعران را
یادش بخیر هر چند
بودند کوچهها تنگ
دیوارها پر از گل
دیوارها پر از رنگ
[[page 34]]
انتهای پیام /*