
همرنگ صبح
یاد دوست منصوره نیکو گفتار
همرنگ صبح
یک نفر آنجا کنار ابرها
بارش رنگین کمانی محض بود
پشت بارانهای ناهنگام دشت
چشمهایش، آسمانی محض بود یک نفر پروازها را میستود
در طنین آسمانها راه داشت
یک نفر پر بود از گلهای سرخ
دستههای یاس را همره داشت
یک نفر با برکهها، تالابها
مثل بارانهای صحرا گَرد بود
یک نفر از پشت اقیانوسها
با تمام آبها همدرد بود
یک نفر سرشار بود از سبزهها
از درخت، از آبشار، از ابرها
از ترنمهایِ نا آرام دشت
از حضور، از انتظار، از صبرها
[[page 10]]
انتهای پیام /*