از آنها نبود. در آغاز قرار بود این شخصیّت در شش موقعیّت
داستان را پیش ببرد امّا به دلیل طولانی شدن سریال در مراحل
ساخت از 2 موقعیّت آن صرف نظر شد.
هیچ شکّی نیست که نویسندگان این سریال فقط با استفاده از
قوّۀ تخیّلشان این موقعیّتها را خلق کردهاند و البته این خاصیت
تمامی آثار نمادین است که در جامعه با تأویلهای مختلفی رو به
رو میشود، هر چند هیچ کدام از این تأویلها مدّ نظر نویسندگان
سریال نبوده است.
مثلاً نویسندگان این سریال گفتهاند که نام (تهران-م) را از شمارۀ
پلاک یک اتومبیل الهام گرفتهاند امّا شباهتهای این شخصیّت را
با شخصیّت شاعر بزرگوار مرحوم محمود مشرف آزاد تهرانی
معروف به (م. آزاد) و همچنین شباهتهای شخصیّت سروش صحّت
در نقش (چه) با احوالات دوست شاعرمان هادی خوانساری را
نمیتوان نادیده گرفت. البته اینکه هر کدام از ما از محتوای این
سریال برداشت خودمان را داریم بیشباهت به نگاه شخصیتهای
این سریال به موقعیّت مبهم و غیر واقعی مسعود شصتچی نیست.
به هر حال مسعود شصتچی یک انبر در آتش گذاشت و تمامی
کسانی که نه بر اساس شایستهسالاری بلکه مانند او اشتباهی به
مقام و پست و ثروت و قدرت رسیده بودند شستشان خبردار شد
که خورشید همیشه پشت ابر نمیماند و آدمهای اشتباهی بالاخره
یک روز لو میروند.
جالب است بدانید که اوّل قرار بود
با حضور رضا رشیدپور در خانۀ
قزاقهمندیان کمی با فیلم پدر خوانده
شوخی شود امّا این اتفاق نیفتاد؛ در فیلم
اصلی سر بریدۀ یک اسب را در رختخواب
یکی از شخصیّتها قرار میدهند.
در این سریال رشید پور و حسینیان به عنوان
دو مجری نزد قزاقهمندیان میآیند و از هم گله و شکایت
میکنند و عوامل قزاقهمندیان برای تهدید حسینیان یک کلّۀ مرغ
در رختخواب او میاندازند.
در سکانس پایانی فیلم هم قرار بوده است علی پروین به استقبال
مهران مدیری بیاید امّا از آنجایی که علی آقا در ایام فیلمبرداری
در سفر تشریف داشتهاند، رضا رشید پور به استقبال مهران مدیری
میآید و در نتیجه صحنههای مربوط به حضور رشید پور در خانۀ
قزاقهمندیان حذف میشود.
[[page 17]]
انتهای پیام /*