مجله نوجوان 167 صفحه 12

کد : 135920 | تاریخ : 21/06/1395

طنز مریم شکرانی E-mail:mrym-shokrani@yahoo.com مرد هزار چهره در مدرسه کشته و مردگان علم! روز- داخلی- مدرسۀ کشته و مردگان علم- دفتر آقای مدیر تُخس آبادی به همراه تعدادی از برو بچز مدرسه ناظم جدید را کت و دهان بسته به دفتر آقای مدیر می­آورند. سر لُپهای دانش­آموزان در پیت مدرسۀ کشته مردگان علم از شدّت هیجان گل انداخته است. آقای مدیر پشت میزش نشسته است و با گوشی ضایعش که به قاعدۀ یک لنگه کفش می­باشد، گیم بازی می­کند. تخس آبادی با شور و حرارت: آقا اجازه! ما مرد هزار چهره را زودتر از آنکه جیم بزند شناختیم و دستگیر کردیم. آقای مدیر (در حالیکه چشم از صفحۀ موبایل ضایعش بر نمی­دارد): به به ، به به ! از قول من یک ماچش بکنید و بگویید بابا دمت گرم خیلی با حالی. مخصوصاً قسمتم دکتریّتتان! آی کیو جلبکیان(یکی از شاگردان قراضۀ مدرسۀ کشته و مردگان علم درحالیکه از شدّت تعجب دارد می­میرد): آقا اجازه! ما وسط کلاس نارنجک انداختیم، ایشان آمدند با مهربانی ماچمان کردند و یک دانه آمپول آرامبخش بهمان تزریق کردند و گفتند می­توانیم برویم خانه استراحت کنیم. پوست کلفت نژاد (یکی دیگر از دانش­آموزان قراضه که با حیرت و هیجان خودش را از لابه­لای جمعیّت بیرون می­کشد و رو به آقای مدیر می­گوید): آقا اجازه...! ما طبق عادت هر روزه الکی رفتیم جلوی دفتر تا آقا خشونتیان

[[page 12]]

انتهای پیام /*