
به جای سرمقاله
شام غریبان
پایان آن حماسۀ دردآلود
شامی غریب بود
شامی گرفته و غمناک
دیگر همیشه شعر
دیگر همیشه مرثیه
           در بحر اشک بود
بعد از فرو افتادن خورشید 
از شانههای مضطرب صبح
فردا همیشه غمزده و گنگ
در هیئت غبار میآید
فریاد!
آتش به جان خیمه در افتاد
چشمی به خیمهها
چشمی به قتلگاه
زینب میان آتش و خون 
                                  ایستاده است
ای ابر بهت از چه نمیباری؟
ای دشتهای محو مقابل 
اعماق بیترحم و تاریک!
ای اتفاق گرم
با ما بگو
                           زینب کجا گریست؟
                   زینب کجا به خاک فشانید
                                           بذر سبز؟
بر ماسههای تو
ای گردباد مرگ
وقت درنگ ناقۀ دلتنگی 
                           زینب چه مینوشت؟ 
تصویرسازی: شهاب شفیعی
  [[page 3]] 
                
                
                انتهای پیام /*