مجله نوجوان 171 صفحه 6

کد : 136058 | تاریخ : 21/06/1395

پزشک متواری قاچاقچی! چشم مأموران و کارمندان آن فرودگاه رفته بود و حتی نمی­توانستند یک چرت بعد از نهار بزنند! عاقبتِ دزدی که اموال خودش را دزدید چنینی شد که در حال حاضر هر کس از این ماجرا با خبر شده برخودش وظیفه دیده که بدود و از دکتر بخت برگشته شکایت کند. جالب این است که شاکیان، همان افرادی هستند که باید این مسئله را حلّ و فصل می­کردند و این همه قشرق، حاصل بی­توجهی خود آنهاست! سر ضرب خروسها را زمین می­زدند و سر می­بریدند و یک بزم ملی به راه می­انداختند و با جوجه کبابهای لاری حالــی می­بردند و به ریش پزشــک خیرخواه می­خندیدند. اگـر هم پزشــک خیرخــواه اعتراض می­کــرد، می­گفتنــد ما خروسها را انگشت­نگاری کردیم، دیدیم نفری یک انگشــت کـم دارند. بعد فهمیدیم یک ریگی به کفششـان است و برای همین همگی را اعدام کردیم،بعد خوردیم! به هــر حــال پزشــک محتــرم خیلی شانس آورده است که اعصاب نوردی فقط در اینجا رایج است! پزشک محترم که سرنوشت غم انگیز خروسهای خود را می­دید، ناگهان جوگیر شد و روزی از روزها، خروسهای خودش را دزدید تا همه بتوانند از نفسهای راحتی که می­کشند، کیف کنند. چون خروسها جنگی بودند، دم به دقیقه به همدیگر می­پریدند و ایجاد اغتشاش و بی­نظمی می­کردند و حراست فرودگاه باید کار و زندگی­اش را رها می­کرد و برای جدا کردن آنها از یکدیگر ، عازم منطقۀ درگیری می­شد. در ضمن با وجودخروسها،خواب از نتیجه گیری افغانیها یک نوک سوزن روحیۀاعصاب نوردی داشتند، خروسها نمی­توانستند بی­دردسر به مدت یک ماه در کشور افغانستان و در فرودگاه کابل به راحتی زندگــی کنند و به محض رســـیدن به ایران این همه بدبختی گریبانشــان را بگیرد. دومـاً اگــر افغانهـا یک سر ســوزن به اعصاب نوردی فکر می­کردند همانجا از ایـن ماجــرا چند درس می­گیریم؛ اولاً که اعصــاب نوردی به عنوان یک ورزش همگانی فقط در کشور ما رایج اســت و ما باید آن را هــر چه زودتر به کشورهای همسایه نیز صادر کنیم. البته قبــل از صــدور، مجوزهای لازم تهیه شود تا سرنوشت آن مثل خروسها نشــود چون ظاهراً اعصاب نوردی در ممالک دیگر جدی گرفته نمی­شود. اگر

[[page 6]]

انتهای پیام /*