مجله نوجوان 178 صفحه 34

کد : 136302 | تاریخ : 21/06/1395

نیره کاشانی تو از تبار همان سروهای آزادی تو مانده بودی و صد کوفه بی­وفایی و ظلم لبان تشنه و اسب و رکاب و سرنیزه تو مانده بودی و صد کربلا غریبی و خون طلوع خونی خورشید عشق بر نیزه هزار کرب و بلا خون میان چشمانت اسیر غربت و تنهایی و غم و دردی تو از قبیلۀ خورشید بودی و اکنون اسیردست هزاران هزار نامردی تو از تبار همان سروهای آزادی که از صلابت گامت زمین ز خواب پرید ز انعکاس رخت آب، رنگ و رویی داشت ز شرم روی شما رنگ و روی آب پرید به یاد داغ تو هرگه که می­پرد خورشید ز شرم بر رخ خود می­کشد نقابی سرخ تو امتداد صدای غریب العطشی کلام توست رهاورد انقلابی سرخ کجاست آنکه بفهمد غم نگاهت را دلم گرفته به یاد غریبی­ات امشب هزار قافله دردم بیا مرا دریاب فدای صبر و شکیبایی تو ای زینب

[[page 34]]

انتهای پیام /*