حیم - اعصابنورد
بیانیّۀ شماره 604 برای اعضای کلوپ اعصابنوردی
اسمتو فاش نکن رفیق!
رسیدن یک نامه از طرف دوست عزیزی که خودش را دانا-اعصابنورد معرفی
کرده است،کمیتۀ مرکزی کلوپ اعصابنورد را به این فکر انداخت که در مورد
نامگذاری در کلوپ توضیحی بدهد.
با اینکه حیم-اعصابنورد بنیانگذار
رسمی کلوپ اعصابنوردی است
ولی در واقع این جدّ بزرگ او بود که
به پایهگذاری سبک اعصابنوردی
در روستایشان شهرت یافت.او که
نامش جلیل بود،در روستایشان به
اعصابنوردی میپرداخت.
مثلاً طناب چاه را پاره میکرد و سطل
را درون چاه میانداخت.
یا صبح علیالطلوع به مکتبخانه
میرفت و تشک زیر پای معلّم را خیس
آب میکرد یا در طویله،قورباغه و ملخ
وِل کرد و خیلی کارهای دیگر.
او برای کار خودش ارزش خاصّی
قائل بود و در این راه ایدههای خوبی
را هم اجرا میکرد.برای مثال یک بار
با دوا گلی هندوانههای مزرعۀ مش
اصغر را خال خالی و در روستا
شایعه کرد که هندوانههای مش اضغر
سرخک گرفتهاند!
مش اصغر که نمیدانست چه اتفاقی
برای هندوانههایش افتاده است 2 تا
هندوانه برداشت و به تهران رفت ولی
وقتی در ادارۀ کشاورزی غش غش به
او خندیدند،فهمید که باید پای جلیل
در میان باشد و پس از بازگشت کتک
مفصّلی به جلیل زد.
جلیل تمام مدّتی که کتک میخورد به
انتقام فکر میکرد.فردای آن روز جلیل
به شهر رفت و یک کلاه و یک جلیقه
شبیه کلاه و جلیقۀ مش اصغر تهیه
کرد.او شبها کلاه را بر سر الاغشان
میگذاشت و جلیقه را هم رویش
میانداخت و در روستا میگرداند.پس
از چند روز در روستا شایعه شد که
مش اصغر،شبها خر میشود.
اینها داستانها و خاطرات کوتاهی
در مورد جلیل،جدّ بزرگ حیم-
اعصابنورد بود.
بعدها جلیل خاطراتش را با عنوان
جیم نوشت ولی هیچوقت موفق به
چاپ آنها نشد چون پسرش،مهران
پس از مطالعۀ یادداشتهای پدرش
جوگیر شدو در یک اقدام خطرناک
خانه را به آتش کشید و همۀ خاطرات
[[page 20]]
انتهای پیام /*