
هنوزهیچ است همچنان کهدر روایات
آمده: اگر علوم به منزلۀ بیست و
هشت حرف باشند تا زمان ظهور امام
عصر علیهالسلام بشر تنها به دو حرف
آن دست خواهد یافت. حالا که عقل
ما برای دریافتن حقیقت اینقدر کوتاه
است، بال پروازمان الهامهای شاعرانه
است. من فکر میکنم سهراب به
خاطر همین گفت: «شاعران وارث آب
و خرد و روشنیاند.» شاید او دریافته
بود که رویای شاعران پرتوی از نور
حقیقت را با خود به همراه دارد و
وظیفه پراکندن آن نور است. شاعر
است که میتواند روز صلح و آرامش
را،زمانهای را بدون جنگهای ابلهانه بر
سر خودخواهیها و جاه طلبیها، تصویر
کند، صلح آنچنان که شایسته است،
آنچنان که پا برجاست: صلح کامل.
صلحی کهوقتی برقرار میشود که بشر
به شعور و شناخت برسد، اگر نه با
جهل همواره جنگ از راه میرسد. این
شناخت چنان ابعاد گستردهای دارد
که اندیشه به تنهایی از دریافتن آن
ناکام است؛ آیا صلح تنها همین است
که کاری به کار یکدیگر نداشته باشیم
تا جنگی درنگیرد؟ نه، بدون تعامل
چگونه میتوان رشد کرد؟ و هزار
پرسش بیپاسخ دیگرکه تنها نور بلند
آن آفتاب معرفت به جهانیان پاسخش
خواهد داد. اما تا پیش از چنان روزی،
شعری که در ستایش صلح سروده
میشود، باید بتواند پرتوی از آن نور
را دریافت کرده و بنمایاند؛ کاری
که شاعران یا انجام نمیدهند یا به
سرانجامش نمیرسانند.
ادامه دارد...
سینا بهمنش
قاب
نشستهای
و لبخند میزنی
اما دستی تکان نمیدهی
ای کاش آن قاب
قاب پنجره بود
مهمان
صندلی برایش نگذاشته بودیم
اصلاً منتظرش نبودیم
از خستگی دویدن در هوا
همین جوری آمد
و خیلی خودمانی روی زمین نشست
باران
[[page 15]]
انتهای پیام /*