مجله نوجوان 187 صفحه 24

کد : 136580 | تاریخ : 21/06/1395

حامد قاموس مقدم امشب بهار پیش روی ماست رسید. امشب رسید. امشب هر چه که باشد، شب توست و آینده در دستانت. آینده‏ات را رقم بزن. به آسمان نگاه کن و آنچه را که می‏خواهی بی‏واسطه طلب کن. سلطان آسمان و زمین را به نام بخوان. نام بزرگش را زمزمه کن. هزار نام عظمیش را که نام اعظمش در میان آن هزار نشسته است. فریاد عفو و بخشش سر بده. به آنچه کرده‏ای بیندیش تا آنچه را که طلب می‏کنی فراهم شود. حق تعالی به تو نگاه می‏کند و زمین و آسمان گسترۀ آمد و شد فرشتگانند. او را طلب کن. خودِ او را. آنگاه همه چیز خواهی داشت. اشک به چشمانت می‏نشاند و دستت را از گنداب گناه پاک می‏کند. دلت برق می‏زند و نگاهت آبی آسمانی می‏شود. روحت سبز و سرشار می‏شود و نفست مسیحایی. کتاب آسمانی را در سالروز نزولش و آفریده شدنش ورق می‏زنی. بند بند وجودت به برگ برگ صفحات و خط خط جملاتش متّصل است. فریاد الغوث سر می‏دهی از دهان، از زبان و آنگاه که این فریاد به دل رسید و از دل برآمد، آسمانیان بر تو سجده می‏کنند و خداوند به مخلوق بی‏همتایش «احسن» می‏گوید و تبارک‏الله. امشب می‏گذرد. با همۀ نور و سلام و عطرش. همچون کاروانی که می‏رود

[[page 24]]

انتهای پیام /*