مجله نوجوان 188 صفحه 34

کد : 136626 | تاریخ : 21/06/1395

قیصر امین پور پاره­ای از یک منظومه همزاد عاشقان جهان هر چند عاشقان قدیمی از روزگار پیشین تا حال از درس و مدرسه از قیل و قال بیزار بوده اند اما اعجاز ما همین است: ما عشق را به مدرسه بردیم در امتداد راهرویی کوتاه در یک کتابخانۀ کوچک بر پله­های سنگی دانشگاه و میله­های سرد و فلزی گل داد و سبز شد آن روز، روز چندم اردیبهشت یا چند شنبه بود نمی­دانم آن روز هرچه بود از روزهای آخر پاییز یا آخر زمستان فرقی نمی­کند زیرا ما هر دو در بهار -در یک بهار- چشم به دنیا گشوده­ایم ما هر دو در یک بهار چشم به هم دوختیم آن گاه ناگهان متولد شدیم و نام تازه ای بر خود گذاشتیم فرقی نمی کند آن فصل -فصلی که می­توان متولد شد- حتماً بهار باید باشد و نام تازۀ ما، حتماً دیوانه وار باید باشد فرقی نمی­کند امروز هم ما هرچه بوده­ایم، همانیم ما باز می­توانیم هر روز ناگهان متولد شویم ما همزاد عاشقان جهانیم....

[[page 34]]

انتهای پیام /*