
این موجوداتی که با ما زندگی میکنند!
مجید صالحی
بابا: یک عابر بانک متحرک، گاهی هم حرف میزند!
باجناق: یکی از دشمنان قسم خورده (همین جوری)
کسی که همیشه دوست داری یک مشت محکم بزنی توی فکش...!
زود باش بابا... نوبت منه بسه برو کنار دیگه
آقا بهروز، یادم رفت بگم که ما اولین نفری هستیم که توی فامیل تلویزیون سه متری خریدیم.
مبارکه، منم یادم رفت که بگم ما هم اولین نفری هستیم که 100 متر زمین توی کلاردشت خریدیم.
فایمل: یک سری آدم های ریز و درشت در سنین مختلف که معمولاً سالی یک بار آنها را میبینید.
قبض (حالا فرقی نمیکند آب، برق، تلفن و ....):
شیئی کاغذی که شادی های کوچکمان را بر هم میزند.
آقا فیروز سلام فیروز جان نه نه، چه بزرگ شدی بیا یک ماچ دیگه به من بده نه نه
آقا فیروز چه خبر....
بابایی، یک قبض اومده...
خواهرشوهر: کنترل نامحسوس با حساسیت بالا.
موبایل: وسیله ای الکترونیکی که قرار بود به عنوان ایجاد ارتباط بهتر آدم ها با یکدیگر استفاده شود.
که این طور مادر من وسواسیه پدرت رو در میآورم...
آره مامان جان، خانوادۀ خوبی هستند، فقط مادرش یک کم وسواسیه!
ای ول ... عجب بلوتوثی رو نیگاه کن خجالت نمیکشه!؟
[[page 26]]
انتهای پیام /*