
زمزمههای عاشقانه
از تو گفتن و از تو شنیدن چقدر زیباست. از تو آشفتن و از تو شوریدن چه روحافزاست. از تو میگویم ای بسیار! ای بینهایت، ای سرشار! جانم فدای آن که از تو بگوید. هر که از تو پیامی به من سپارد یا کلامی به من آرد، جان به من هدیه داده است و سلام.
دلم پرپرِ پر کشیدن به سوی توست. هر چه میرود به خراسان، بازهم پر شور و پر ضربان، در جستوجوی توست؛ در آرزوی توست. شوق تو چنان است در سرم که گویی کبوترم، کبوتر آشنای حرم؛ نمیتوانم جای دیگری بپرم. تویی که امام هشتمت میخوانم و فراتر از جان و جهانت
میدانم. تویی که امام منی! جان
منی و تمام منی. آغاز منی
و انجام منی. یک قطره از
امواج بیکران بحر محبت
تو منم. زائر شهر محبت تو منم. گرچه اسیر دنیای مادیام، هیچم، کمم، عادیام، شادیام به دلیل ولایت توست. تپشم تپش محبت توست. تو را پیشوای صراط مستقیم و رهنمای جنت نعیم یافتم؛ روی از هرچه غیر توست برتافتم، و به زیارتت شتافتم.
شیعیان، تو را به جان دوست دارند
و هزار سال است که میگدازند و در وصفت نغمه میپردازند و عاشقانه، غزل و ترانه میسازند. از تار و پود جان، سرود عشق تو سردادهاند و دل در گرو محبتت نهادهاند. شیعیان تو را
به جان دوست دارند، به ویژه ایرانیان که در ایرانشان تنها تویی که از
رسول محبت، حضرت ختمی مرتبت به یادگار قرار گرفتهای. جانشان تو
را میجوید که تو ستودۀ خداوندی، یگانهای و تنها با پدرانت همانندی. نامت در میان نامها بهترین، روحت آیینۀ کرامت ربالعالمین، گفتارت هماهنگ با وحی روحالامین، و مقامت در دنیا و آخرت بالاترین است. سلام بر تو از جانب اولین و آخرین که کلامت هدایت و ایمان است و عادت تو احسان. پیروی از تو طریق بهشت و رضوان است و انکار ولایت تو، خشم پروردگار رحمان.
ای منتهای کرم، چگونه نیکوییات را به شمار آورم که به واسطۀ تو خداوند ما را راه نجات بخشید و جانهای بیقرارمان آرمید. در دامن تو آویختیم و از مهلکه گریختیم. پدر و مادر و جانم فدای تو!
به ولایت تو خداوند
دیانت را به ما آموخت، و هر
آنچه از دنیای ما آلوده بود،
به واسطۀ تو پاکیزه فرمود.
بر لب ما نام تو با شوق گفته
میشود که میدانیم، به
عشق و محبت تو هر طاعتی
پذیرفته میشود. تویی تو،
همان که فخر و اشرف اولاد
آدم است. نامت برای ما
چنان مبارک و خرم است،
که گویی اسم اعظم است، یا
علیابن موسیالرضا!
[[page 9]]
انتهای پیام /*