مجله نوجوان 195 صفحه 18

کد : 136790 | تاریخ : 21/06/1395

روزی که شیطون پشیمون شد! توی این زندگی ام لحظه های خیلی تلخی داشتم یک بار منو جای قلاب ماهیگیری اشتباه گرفت. یک بار هم توی یک شهری منو به جای یک گاو اشتباه گرفتند که خیلی طول کشید تا از دستشون فرار کنم بابایی اگه این گاوه پس چرا شیر نداره؟آهان فهمیدم گاو نره! یک جا هم دیدم که توی مدرسه ها دم منو قیچی می کنند باهاش به بچه ها درس میدن یک بار هم هم داشتم یکی رو وسوسه می کردم که یارو مامور تیمارستان از آب در اومد و منو به جای دیوانه زنجیری اشتباه گرفت بزن بزن محکم گرفتمش از اون شاخدارهاش هم هست یک دفعه یک دزد رو که داشت توبه می کرد سه ساعت وقت گذاشتم تا از یک خونه ای دزدی کنه شبش فهمیدم که دزده اومده خونه خودم رو زده و هر چی داشتیم بار زده وبرده! برو اونجا هر چی طلا و جواهر بخای اونجاست

[[page 18]]

انتهای پیام /*