مریم شکرانی
طنز
فیلم جنجالی سال با هنرنمایی مستر انتظار
روز- خارجی- ایستگاه اتوبوس
مردم در انتظار اتوبوس صف
کشیدهاند از کجا تا کجا. طوری که
نفر اول صف نفر آخر را اندازۀ مورچه
میبیند. امدادگران صلیب سرخ بدو
بدو میآیند و با یک کاردک پاهای
پیرمردی را در صف اتوبوس منجمد
شده و به زمین چسبیده است از زمین
جدا میکنند و او را لای پتو میپیچند
و بدو بدو به سمت آمبولانسشان که
همه را کر کرده است، میروند. یکی
از مسافران که از شدت دستشویی
داشتن کبود شده است، نالهای خفیف
سر میدهد اما قبل از آنکه امدادگران
صدای او را بشنوند آمبولانس قیژی از
زمین کنده میشود و میرود.
مخ صف دارد میترکد. تا به حال
شش گروه موسیقی مختلف با آن
سازهای ضایع و صدای ضایعترشان
به زور برای صف، اجرای هنری!
داشتهاند و از همه هم به زور پول جمع
گرفتهاند.
عدهای از مردم دچار گرفتگی گردن
شدهاند و دارند کت و کول خود را
ماساژ میدهند بس که این آشغال
فروشهای دورهگرد در این فرصت
به دست آمده آویزان این جماعت
بدبخت صف کش! شدهاند.
پاها و ستون فقرات جمعیت در حال
تجزیه و فروپاشی است. دوباره یکی در
صف تشنج میکند و مردی با گوشی
تلفن همراه خویش 125 را میگیرد.
شب- خارجی- ایستگاه
اتوبوس
اتوبوس قراضهای از راه میرسد.
ملت عینهو چی خودشان را توی
اتوبوس پرت میکنند. بدنۀ اتوبوس از
شدت ازدحام جمعیت شکم میدهد و
ترک برمیدارد و مردم از پنجرههای
اتوبوس قلمبه قلمبه! بیرون میزنند.
آقای راننده پیاده میشود و به کیوسک
نگهبانی میرود و زیر لحاف میخزد.
یک کولی سوار اتوبوس میشود و به
زور فال همه را میگیرد و یک دور
هم حضور و غیاب میکند تا کسی از
قلم نیفتاده باشد! بعد از اتوبوس پیاده
میشود و میرود.
شش سری دیگر موسیقیدانان سیار!
وارد اتوبوس میشوند و به زور اجرای
هنری میکنند و پول میگیرند.
امدادگران صلیب سرخ دوباره بدو
بدو از راه میرسند و یک مکعب
مستطیل را از لابه لای جمعیت بیرون
میکشند. صدای همهمۀ مردم شنیده
میشود که میگویند: «بیچاره جوان
بود. بس که لای جمعیت بهش فشار
آوردند تغییر شکل داد و دِفُرمه شد.
خدا به خانوادهاش صبر جمیل بدهد.»
دماغ مردی هم که بر اثر به شیشه
چسبیدگی مفرط صاف صاف شده است
دیده میشود. مرد به زحمت به سمت
جمعیت برمیگردد و با صدایی تو
دماغی فحش میدهد و میگوید تا پول
جراحی دماغش را ندهند، نمیگذارد
مسافران از اتوبوس پیاده شوند.
مردم هی یکی یکی از راه میرسند و
به زور خود را در اتوبوس میچپانند.
یکی از مسافران برای جلوگیری از
ترکیدگی و انفجار اتوبوس، دکمهای را
[[page 26]]
انتهای پیام /*