مجله نوجوان 204 صفحه 34

کد : 137130 | تاریخ : 20/06/1395

بابک نیک طلب تا بروید امید از نسیم از پرنده و درخت از کویر و کوه و کشتزار از تمام هرچه هست دور ایستاده­ای چه­قدر ابر دور دست ساکت و صبور از فراز آسمان دور روستا و شهر را پیچ و تب خشک نهر را نگاه می­کنی راستی بگو هیچ از این نگاه خشک خسته نیستی؟ هیچ لحظه­ای نخواستی چشمه­ای بجوشد از سکوت سنگ آی ابر تیره رنگ! تا بروید از افق، امید تا بخندد از زمین، بهار پس ببار بی­درنگ!

[[page 34]]

انتهای پیام /*