
شد جرزنی از آنهاست چون اول از همه من اعلام آمادگی کردم.
- نظافتدوست
- سلام آقای رئیس... صبح عالی متعالی... بنده از دیشب تا الان پشت در منزلتان خوابیدم تا به محض اینکه خواستید به اداره تشریف بیاورید کفشهایتان را واکس بزنم ولی هنوز که خبری نشده است... با اجازهتان من بروم برای صبحانهام از سر کوچه یک دانه بربری بگیرم. اگرخواستید از منزل بیرون بزنید یک میسکال بیندازید تا سه سوت خودم را برای واکس زدن کفشهای محترمتان برسانم.
- واکسیان
- سلام و صد درود به محضر نورانی و چراغانی جناب محترم و گرامی حضرت آقای رئیس! ... عارضم به حضورتان که بنده با تعدادی از کارمندان اداره پول روی هم گذاشتیم
و مسیر منزل
حضرت والا تا اداره را با فرش قرمز مرغوب و دست بافت مفروش کردیم. باشد که این فرشها را تخم چشم ما و سایر کارمندان فرض بفرمایید...
- با احترام افزوده
فرشچی
-جناب رئیس مگر شما چه چیزتان از سلاطین و پادشاهان قدیم کم است دردتان به تک تک سلولهایم؟؟!... بنده که خاک به سرم بشود و ذوقم کور است امّا به جبران، یکی از مشهورترین شعرای مملکت را به استخدام در آوردم و برایش یک صندلی گذاشتم کنار در دفتر شما تا به محض هر ورود و خروجتان شعری در وصف کمالات وجود همایونی سروده و تقدیم بدارد.
با یک ناشر هم
صحبت کردم که
سه ماهی یکبار با کاغذ
اسکناس! و جلد
گالینگور اعلا
دیوان
این شاعر را در وصف وجود اعلی حضرت چاپ و منتشر کند. امیدوارم موجبات خشنودی اعلی حضرت فراهم بیاید.
- با احترام شدید
شعرگو
- (با دکلمه)
سلام عزیزم عزیزم سلام دوستت دارم عاشقتم والسلام... تلفن: بله؟؟!! شما؟؟!!!
- بنده فشن نژاد هستم. میخواستم یه پیغام برای حضرت رئیسمون بذارم که شما گوشی رو برداشتین! ...
تلفن: حـضـرت رئـیـستـون کیــه دیگه؟! اه اه اه حالم بد شد! آقا جان همین الان تشریف ببرید ادارهتون و به همه همکاراتون ابلاغ بفرمایید که این
شمارهواگذار شده و اینقدر زنگ
نزنند مزاحم بشن... یک بار
دیگه زنگ بزنین چرت
و پرت بگین خودم میام
ادارهتون و جلوی رئیس
تون آبروریزی
راه میاندازم! ...
. فهمیدین؟؟؟؟!!
.... بوووووووق!
[[page 9]]
انتهای پیام /*