مجله نوجوان 213 صفحه 18

کد : 137366 | تاریخ : 20/06/1395

طنز مصاحبه با یک ورزشکار خیلی معروف حامد قاموس­مقدم — اگر امکان دارد خودتان را معرفی کنید . اگر اجازه بدهید به دلیل روحیة شدید ورزشکاری و احترام به آقا تختی این کار را نکنم چون من خیلی خاکی هستم و اگر نامم را بگویم، حتماً همة خاکهایم می پرد و تبدیل به یک ورزشکار لوکس و تبلیغاتی می شوم. بنابراین از شما خواهش می کنم و به شما التماس می کنم که مرا از معرفی معذور بدارید و بی خیال شوید. — اگر امکان دارد در مورد رشتة ورزشی تان صحبت کنید. اگر اجازه بدهید بی خیال این جریان شویم. وقتی نام آقا تختی به میان می آید امثال ماها حق نداریم راجع به ورزش صحبت کنیم. ما داریم الکی در میدان های ورزش غلت می زنیم. ورزش و ورزشکاری مال از ما بهتران است. این عناوین حرمت دارد؛ علی آقا (دایی)، سلطان علی (پروین)، ناصر خان حجازی، ژنرال (امیر قلعه نوعی)، امپراطور (افشین قطبی) و حسین آقا رضازاده را ورزشکار می گویند ، نه ماها را! ما باید حالا حالاها میل بزنیم و شنا و دراز و نشست و بارفیکس برویم تا یک کمی مثل آنها بشویم. به قول معروف ما حالا حالها باید برویم و بوق بزنیم. راستش را بخواهید در حال حاضر مهمترین کار، همین است و تا آخرین قطره نفسمان به این کار ادامه خواهم داد. حالا می بینید. — برای اینکه مانند آن بزرگان بشوید باید چه کار کنید؟ ما باید قبل از آنکه ناممان بزرگ شود، خودمان بزرگ شویم، بزرگی آقا تختی به خودش بود نه به اسمش. اسمش آقا غلامرضا بود ولی از بس خودش بزرگ و گنده شد، نامش هم گنده شد ما هم باید خودمان را گنده کنیم. — یعنی الان دارید همین کار را انجام می دهید؟ دقیقاً! اصلاً فکر می کنید برای چه چیزی به اینجا آمده ام؟ قدم زدن در این کوچه بس کوچه های قدیمی است که باعث می شود مانند آقا دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 1 پیاپی 213 / 29 فروردین 1388

[[page 18]]

انتهای پیام /*