مجله نوجوان 219 صفحه 29

کد : 137593 | تاریخ : 20/06/1395

آرواره هایش را باز کرد و دندانهای تیزش را نشان داد و آنچنان غرّید که پلنگ مثل بچه گربه ای روی پایه اش پرید. ببر سرش را خم کرد و به یازنف نگریست. یازنف به ببر نگاه کرد. یولیا به وضوح لرزش لب های مربی را می دید. یازنف بزرگ از جریان چیزی نمی دانست ولی احساس به خصوصی داشت. ببر دهانش را بست، سرش را مودبانه پایین انداخت و روی یک پایة خالی جا گرفت و به ورا خیره شد. مربی جوان نتوانست از فریاد کردن آفرین آفرین خودداری کند و همان موقع دستهایش را از هم باز کرد، گویی می خواست حیوانات را به تماشاچیان ارائه کند. همهمه از جمعیت برخاست. یازنف اخمو خم شد و حالا دیگر یولیا می دانست اجرای سیرک لغو نخواهد داشت. حالا همه چیز به چگونگی اجرای ببر بستگی داشت. یولیا نگاهی به لژ مدیر سیرک انداخت. مدیر سفید مو نشسته بود و کنارش مادربزرگ که مضطرب لبخند می زد. ورا حلقة بزرگی را بالا نگه داشت. یازنف بزرگ یک لحظه چشم از ببر برنمی داشت؛ از دست دخترش عصبانی بود چون فهمید کلکی در کار است و از طرف دیگر نگران بود که ببر به او صدمه بزند. اگرچه یک ساعت تمام آنها به او از رام بودن ببر جدید گفته بودند اما هر رام کننده ای می داند که حیوان وحشی همیشه وحشی است و هیچوقت نمی شود کاملاً به او اعتماد کرد. حیوانات یکی پس از دیگری از میان حلقه پریدند. آخرین حیوان ترنکوری ترنکوری بود. از پایه اش پایین جهید. به طرف حلقه آمد و ایستاد و سرش را تکان داد. معلوم بود که دوست ندارد از حلقه بپرد. ورا گفت: « خواهش می کنم، تقاضا می کنم. » بعضی از مردم این کلمات را شنیدند و خندیدند. ببر، ناراضی و بی اشتیاق پرید ولی پایش به حلقه گیر کرد و حلقه را از دستهای ورا انداخت. صدای پچ پچ تماشاچیان سالن را پر کرد. ببر به عقب نگاه کرد و دید حلقه افتاده است. در حیرت همه حتی شیرها، برگشت، خم شد، حلقه را با دندانهایش برداشت و به ورا داد. تماشاچیان با اشتیاق دست زدند. چون تصور کردند این هم قسمتی از اجرا بوده است. یازنف نمی توانست باورکند. نظیرش را قبلاً ندیده بود. یولیا دید که حتی مدیر سیرک دست زد. نمایش به پایانش نزدیک می شد و تماشاچیان منتظر بودند ببینند که ببر عجیب چه کار های دیگری انجام می دهد که یک باره وقتی حیوانات دیگر روی پایه هایش قرار گرفتند تا تشویق شوند ، ببر خیز بزرگی گرفت و بر پایه اش بلند پرید، آن چنان که همهمه از جمعیت برخاست و سپس درست وسط سن فرود آمد. حتی یازنف از جا پرید اما ببر وقت را تلف نکرد، دوباره جهید و در هوا پشتک وارو زد. هیچ کس تا آن لحظه ندیده بود که یک ببر پشتک وارو بزند. یازنف کوچک در راهرو فریاد زد: « آفرین! » ببر پاهای جلویش را بلند کرد و بر روی دو پا از جلوی گربههای رام شده رد شد. به همان شکل از کنار یازنف بزرگ گذشت و به او چشمکی زد. یازنف بی اختیار با چشمکی، چشمکش را جواب داد. ورا برای او آغوش باز کرد. ببر به سمتش رفت. یولیا متوجه شد که آنها برای این بازی قبلاً نقشه کشیده اند. ورا به پیش دوید و بر پشت ببر بالانس زد. سپس ببر، ورا را که دستانش بر پشت ببر بود و پاهایش در هوا یک بار در صحنه حمل کرد. بعد ورا با دستانش تا سر ببر آمد . ببر هم بلند شد و بر پنجه های عقبی اش ایستاد. انگار لبهای ببر به صحبت باز شد اما حتی اگر چیزی هم گفت،در آن هلهلة شادی جمعیت کسی چیزی نشنید. ادامه دارد . هفته نامه نوجوانان ایران دوست نوجوانان بهای اشتراک تا پایان سال 1388 هر ماه 4 شماره با پست عادی هر شماره 4000 ریال / با پست سفارسی هر شماره 11000ریال مبلغ اشتراک را به حساب بانک صادرات (سپهر) به شماره 0102070538002 به نام موسسه تنظیم و نشر آثار امام (س) واریز کنید. (قابل پرداخت در کلیه شعب بانک صادرات در سراسر کشور) فرم اشتراک را همراه با رسید بانکی به نشانی، تهران، چهار راه حافظ، پلاک 886 امور مشترکین مجله « دوست » ارسال فرمایید. قابل توجه متقاضیان خارج از کشور اگر تمایل دارید برای دوستانتان در خارج از کشور اشتراک مجله بگیرید، فقط کافی است که با واحد اشتراک و توزیع مجله دوست تماس بگیرید. نشانی: تهران- صندوق پستی 3563- 14155 توزیع و امور مشترکین: محمدرضا ملا زاده فکس: 66712211 تلفن: 66706833 واحد اشتراک مجله دوست آماده دریافت پیشنهادات و انتقادات شما است. فرم اشتراک نام: .................................. نام خانوادگی...................................... تاریخ تولد: ......../....../........13 میزان تحصیلات: نشانی:....................................................................................................................................................................................................... .................................................................................................................................................................................................................. کدپستی:........................................ تلفن :............................................. شروع اشتراک از شماره:......................... تا شماره:............................ امضاء دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 7 پیاپی 219 / 9 خرداد 1388

[[page 29]]

انتهای پیام /*