
سید حسن موسوی تبریزی : 
سال 1343 شخصی منزلی را به ایشان هدیه کرد . 
دستور داد از آن منزل به عنوان کتابخانة عمومی استفاده شود . کتاب های ایشان را به آنجا منتقل کردند تا مورد استفاده طلاب قرار گیرد و سالن بزرگش را برای تدریس در اختیار حوزه قرار دادند . 
ایت الله فاضل لنکرانی درس کفایه را ، که از درس های پرطرف دار حوزه بود و حدود دویست نفر از طلاب در آن شرکت می کردند ، به این امکان انتقال داد . 
جایی که نام ایشان را بر خود داشت ، برای ساواک قابل تحمل نبود . آنجا را مورد حمله قرار دادند و تعدادی از کتاب های دستنویس و خطی ایشان مثل : دیوان اشعار ، حاشیه بر کفایه و حاشیه بر فصوص ایشان را بردند و در کتابخانه را بستند . 
بعد از مدتی یکی از علمای قم از ایشان اجازه خواست که این محل را به درمانگاهی برای استفاده عموم تبدیل کند . اجازه داد و درمانگاه به نام دارالشفاء ثقلین آغاز به کار کرد . بعد از انقلاب ، کامل تر و مجهز تر شد و با نام درمانگاه قرآن و عترت به کار ادامه می دهد . 
****
دکتر فاطمه طباطبایی :
ایشان سه بار دیوان شعر ترتیب داد که هر بار به دلایلی گم شد . مرتبه اول که اشعارشان گم شد تعدادی از آن ها را مجدد و از حفظ نوشت و اشعاری جدید به آن اضافه کرد . این دفتر هم گم شد . 
مسئله تبعیدشان به ترکیه پیش آمد . خانم (همسر آقا) تعدادی از اشعار را که حفظ بود در دفتری نوشت . آقا هم اشعاری را که به خاطر داشت به آن اضافه کرد . این اشعار هم گم شد . 
***
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین 
سید احمد خمینی : 
قدیم مثلاً زمانی که نجف بود شاید در روز صدها صفحه کتاب می خواند . کتاب قصه ، مسائل اجتماعی و سیاسی ، تاریخی و . . . چند تا کتاب می آورد ، بیست صفحه از این ، ده صفحه از آن ، پانزده صفحه از آن را می خواند . اکثر داستان های معروف و کتاب های تاریخی مثل نگاهی به تاریخ جهان ، نهرو ، تاریخ ایران ، تاریخ مشروطه و . . . ایشان از این سبک کتاب ها می خواند . 
****
حجت الاسلام سید محمود دعایی :
ایشان کتاب های دکتر شریعتی و کتاب های بسیاری از مبارزان و کسانی که نوعی علاقه یا گرایش و احترام به مذهب را حفظ می کردند ، می خواند . بعد از تشیع آقا مصطفی کتاب افضل الجهاد حاج سید جوادی را مطالعه کرد . احمد آقا ، فرزند ایشان ، می گفت : ایشان تا صفحه 105 کتاب را قبل از مراسم تشییع خوانده و پس از بازگشت 20 تا 30 صفحه باقی مانده را مطالعه کرد . 
****
آیت الله سید حسین موسوی تبریزی : 
آیت الله نوری همدانی پدر خانم بنده و امام جمعه همدان بود . روزی به منزل آمد و گفت : می خواهم خدمت حضرت آقا برسم . هرچه زودتر برایم وقت ملاقات بگیر . 
از آقای نوری علت ملاقات را پرسیدم . 
گفت : فردی تعدادی کتاب نزد من آورد و گفت : این کتاب ها را از دست فروش به قیمت ارزان خریدم و چون به زبان عربی است ، آن را نزد شما آوردم . 
کتاب ها را ملاحظه کردم . یکی از آن ها با خط حضرت امام و حاشیه بر فصوص و دیگری حاشیه بر کفایة مرحوم آقا مصطفی بود . 
فردای آن روز ، آقای نوری همدانی خدمت ایشان رسید . بعدها برایم نقل کرد که ایشان با دیدن کتاب ها خیلی خوشحال شد . این کتاب ها را ساواک از منزل ایشان به غارت برده بود . اوایل انقلاب ، هنگام حمله مردم به مراکز ساواک سرقت شده و دست به دست گشته تا در همدان به دست آقای نوری رسیده است . 
بعضی از کتاب های دیگر ایشان مثل : دیوان شعر هنوز پیدا نشده است . 
****
آیت الله محمدرضا توسلی : 
امام با همه اشتغالاتی که داشت به مستحبات ، به ویژه خواندن قرآن و دعا ، اهمیت می داد . ایشان هر روز سه تا پنج مرتبه قرآن می خواند . در ماه رمضان سه بار قرآن را ختم می کرد . 
منبع : ماجراهای کتاب و کتابخوانی / مجید زمانپور
دوست نوجوانان 
سال پنجم / شماره 13 پیاپی 225 / 20 خرداد / 1388
  [[page 5]] 
                
                
                انتهای پیام /*