مجله نوجوان 231 صفحه 32

کد : 137992 | تاریخ : 20/06/1395

سرگرمی دوست سه حکایت شیرین چاپلوسی شیمیایی لویی هیجدهم دوست داشت علم شیمی بیاموزد . معلمی آوردند تا به او شیمی یاد بدهد . هنگام آزمایش معلم چاپلوسی گفت : اکسیژن و هیدروژن کمال افتخار را دارند که در حضور اعلیحضرت همایونی با یکدیگر ترکیب شده و تولید آب بنمایند ! اسب لاغز شخصی اسبی لاغر داشت . به او گفتند : چرا این را جو نمی دهی؟ گفت هر شب ده من جو می خورد . گفتند : پس چرا این چنین لاغر است؟ گفت : چون یک ماه جو به از من طلبکار است ! شعر بی معنا شاعری غزلی بی معنا و بی قافیه سروده بود . آن را نزد جامی برد . پس از خواندن آن گفت : "همان طوری که دیدید ، دراین غزل از حرف الف استفاده نشده است" . جامی گفت : "بهتر بود از سایر حروف هم استفاده نمی کردید !" سودوکو دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 19 پیاپی 231 / 31 مرداد 1388

[[page 32]]

انتهای پیام /*