مجله نوجوان 231 صفحه 35

کد : 137995 | تاریخ : 20/06/1395

و آن شب چشم های آسمان هم غرق باران بود عاطفه اسکندری در مورد امام خمینی/غزل پرستو های بی پرواز از این شهر کوچیدند / و آنها هر سحر شاید تورا در خواب می دیدند قناری های بی آواز و سر درگم تو را شاید / شبیه حنجره مثل صدای خویش فهمیدند و آن شب چشم های آسمان هم غرق باران بود / شبی که ناگه از لبها گل لبخند را چیدند و بال شاپرکها زیر پای غصّه له می شد / زمینی ها در اندوره - آسمانیها درخشیدند عروج لحظه ها بودند و در تاریکی آنشب / که دلها را به آبی کبوترها کشانیدند مسیر رفتنت بود و مداد رنگی و دفتر / و جاده با کبوترهاش دنبال تو کوچیدند .

[[page 35]]

انتهای پیام /*