ایام دوست
هم نفس بهار
خاطراتی از امام خمینی (ره)
درگفتاری از نزدیکان ایشان
فرزندان
فریده مصطفوی
در گوشمان دعا می خواندند
امام خیلی صمیمی ، خودمانی و مهربان هستند . مخصوصاً با مادرمان که از همه جهت احترام ایشان را دارند . رفتار ایشان از زمان طلبگی تا کنون هیچ فرقی نکرده است. از موقعی که به خاطر دارم همین برخوردها را با ما داشته اند . ما (فرزندانشان) از اول نسبت به ایشان احترام خاصی قایل بودیم و مقید بودیم که کاری خلاف میل ایشان انجام ندهیم .
هم اکنون نیز امام با ما چنین رفتاری دارند و با این همه گرفتاری هایی ایشان و اجتماعی ، ایشان هیچ فاصله ای با خانواده نگرفته اند . الآن مثل گذشته به خدمتشان می رویم و در موقع خداحافظی ، مثل اکثر پدرهای مقید ، دعا به گوشمان می خوانند . (پدر مهربان ، ص 82)
دوای مرا بده
امام با نوه هایش خیلی صمیمی و خیلی مهربان بودند . شاید چون آن ها بچه سال و بعضاً جوان بودند ، ایشان با آنها خیلی رفیق تر و مهربانتر بودند . مثلاً وقتی که ما خدمتشان بودیم به ما کاری واگذار نمی کردند . اما مثلاً به نوه ها می گفتند : "این لیوان را آب کن" یا "آن دوای مرا بده" یا "آن استکان را بردار" خلاصه با آن ها صمیمی تر و خودمانی تر بودند ، آن ها هم شیفتۀ آقا بودند . (همن ، ص 56)
انسان باید خودکفا باشد
در جمع که نشسته بودیم یک مرتبه می دیدیم که آقا دارند به طرف آشپرخانه می روند . از ایشان سؤال کردیم کجا تشریف می برید ، می گفتند : "می روم آب بخورم"
می گفتیم : "به ما بگویید تا برایتان آب بیاوریم" . می فرمودند : "مگر خودم نمی توانم این کار را انجام بدهم؟" . بعد با خنده می گفتند : "انسان باید خودکفا باشد" . (همان ، ص 54)
کسی جرئت غیبت نداشت
یاد ندارم کسی جرئت کرده باشد در منزل ، نزد امام به شوخی هم غیبت بکند چون آقا بسیار ناراحت می شوند . (همان ،ص 50)
به قم که رسیدی تلفن کن
من ساکن قم بودم . هر وقت که می رفتم با امام خداحافظی کنم به من می فرمودند : "به مجردی که به قم رسیدی تلفن کن" .
و قید می کردند که :
"تلفن که می کنی به حاج عیسی بگو که بیاید به من بگوید . همین طور تلفن نکن که من رسیده ام . این ها نمی آیند به من بگویند . فکر نمی کنند که من دلواپسم ، تو قید کن به حاج عیسی که برو به آقا بگو" .
من پیش خودم فکر می کردم که آقا چقدر دلواپس من هستند . در صورتی که خیلی ها هم بودند ، ولی هیچ کس به من چنین حرفی نمی زد و دیگر بعد از ایشان هم هیچ کس به من چنین حرفی نزد . این سخن آقا باعث می شد که من فکر کنم لابد آقا خیلی نسبت به من علاقه مند بودند . (آرشیو مؤسسه)
دوست نوجوانان
سال پنجم / شماره 21 پیاپی 233 / 14 شهریور 1388
[[page 4]]
انتهای پیام /*