مجله نوجوان 238 صفحه 4

کد : 138108 | تاریخ : 20/06/1395

اول سلام برتر از یک فرشته بی برقی ، بی نفتی ، گرسنگی می کشیم قسم به خون شهدا شاه تو را می کشیم ! شاه رفته بود . مردم او را نمی خواستند . اما فکر می کرد روزی دیگر دوباره باز می گردد . چه اشتباه بزرگی ! چگونه برمی گشت؟ در حالی که سال های زیادی مرتکب جنایت های گوناگون شده بود ! مردم مداممرگ او را می خواستند ! و کسی در راه بود . کسی که سال ها دور از وطن بود .سال ها غم مردم ایران در سینه اش انباشته بود و باید برای نجات آنان می آمد . آن روزها نخست وزیری می رفت ، فردا نخست وزیر دیگری می آمد ، مردم شعار می دادند : ما می گیم شاه نمی خواهیم نخست وزیر عوض می شه ! و دلشان به حرف های امام عزیز گرم بود . امامی که بی هیچ واهمه ای می خواست به میان مردمش برگردد . درکنار آنان باشد . همه او را دوست داشتند ، حرف های امام به دل مردم می نشست . خواسته هایش خواسته های مردم بود . مردم جمهوری اسلامی می خواستند و امام می آمد که نظام دو هزار و پانصد ساله ی شاهنشاهی را به نظام مقدس جمهوری اسلامی تبدیل کند . امام آمد ، درحالی که میلیون ها انسان فریاد می زدند : اماما ، اماما ، قلب ما باند فرودگاه توست . و او فرشته گونه ، برتر از یک فرشته آمد . یاد و نام آن عزیز همیشه جاویدان . دوستان خوبم از این که باز هم در جمع گرم و صمیمی شما هستیم خوشحالیم ، وزمانی خوشحال تر می شویم که نوشته های خوبتان به دست ما برسد و با نام خودتان در مجله از آن ها استفاده کنیم . همیشه دوستتان داریم . به یاد ما باشید .

[[page 4]]

انتهای پیام /*