صادق قطب زاده؛ از همراهی با امام تا کوتا علیه انقلاب

یکی از مسایل مهمی که در جریان کودتای قطب زاده مطرح شد، شرکت آیت الله شریعتمداری از مراجع تقلیدآن زمان در کودتا بود که منجر به سلب صلاحیت مرجعیت ایشان شد.

کد : 38936 | تاریخ : 15/08/1391

در روز ۱۶ آبان ۱۳۵۹ صادق قطب‌زاده رییس سابق سازمان رادیو تلویزیون پس از شرکت در یک مناظره تلویزیونی از سوی دادستانی بازداشت و راهی زندان اوین شد.

 

روزنامه کیهان فردای آن روز نوشت: «به دنبال پخش برنامه میزگرد شب جمعه در شبکه دوم آقایان صادق قطب‌زاده و مبلغی اسلامی به علت طرح مسائل اختلاف‌انگیز و ایجاد جو تشویش و بدبینی تحت تعقیب قرار گرفتند. به دنبال اعلام این خبر آقای صادق قطب‌زاده بعدازظهر روز جمعه به حکم لاجوردی دادستان انقلاب مرکز و توسط پاسداران دادسرای انقلاب اسلامی اوین دستگیر و به زندان اوین منتقل می‌شود و از آقای مبلغی اسلامی نیز خواسته شده تا خود را هرچه زود‌تر به دادسرای انقلاب اسلامی اوین معرفی نماید. طی تماس تلفنی خبرنگار شهری کیهان با روابط عمومی زندان اوین این اطلاعیه در اختیار کیهان قرار گرفت: به اطلاع می‌رساند آقای صادق قطب‌زاده دستگیر و تحت محافظت دادسرای انقلاب اسلامی مرکز قرار دارد و لازم است آقای محمد مبلغی اسلامی هرچه زود‌تر خود را به دادسرای انقلاب اسلامی مرکز واقع در اوین معرفی نماید.»

صادق قطب‌زاده فرزند حسین در اسفندماه ۱۳۱۴ در تهران متولد شد و تحصیلات مقدماتی را مدرسه دارالفنون گذراند. قطب‌زاده که در جوانی شاهد کودتای ۲۸ مرداد بود به جرگه حامیان مصدق و جبهه مخالفان محمدرضا شاه پهلوی پیوست. به همین دلیل بود که عرصه بر او تنگ شد و ناگزیر در سال ۱۳۳۷ راهی ایالات متحده امریکا شد تا در رشته زبان انگلیسی تحصیل کند. در آنجا بود که در جریان مراسمی که سفارت ایران در واشنگتن برگزار کرده بود بر گوش اردشیر زاهدی فرزند نخست‌وزیر دولت کودتا سیلی نواخت. به همین واسطه از امریکا اخراج و راهی کانادا شد تا مبارزات خود را در قالب انجمن‌های اسلامی دانشجویان خارج از کشور به صورتی جدی‌تر پی بگیرد. این فعالیت‌ها اما وی را در کانون توجه دستگاه امنیتی رژیم قرار داد آنچنان که گفتند برنامه ترور وی در پاریس پی‌ریزی شد، نقشه‌ای که البته قطب‌زاده از آن جان سالم به در برد. سال ۱۳۴۲ در پی گسترش مخالفت‌ها با رژیم به صف هواداران امام پیوست و بعد از آن طی سفرهایی به لبنان پس از آشنایی با مبارزات و فعالیت‌های امام موسی صدر شیفته رهبر شیعیان این کشور شد و کمک به آنان را در راس فعالیت‌هایش قرار داد.

این تلاش‌ها و فعالیت‌های قطب‌زاده بر ضد رژیم از دید دستگاه امنیتی مخفی نماند که در سال ۱۳۵۳ ماموران ساواک ضمن بازداشت برادر وی و گروگان نگاه داشتن وی به مدت ۶ ماه از قطب‌زاده خواستند خود را معرفی کند، هشداری که از سوی او مورد بی‌توجهی قرار گرفت.

در پی عزیمت امام به پاریس قطب‌زاده امکانات اقامت ایشان و همراهانش را در فرانسه فراهم کرد. ابتدا آنان را به خانه احمد غضنفرپور برد و سپس باغ نوفل‌لوشاتو را برایشان اجاره کرد. در طول دوران حضور امام در پاریس قطب‌زاده یکی از مشاوران اصلی رهبر انقلاب بود و ایشان را در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم همراهی می‌کرد. سرانجام در روز ۱۲ بهمن ماه قطب‌زاده با هواپیمای حامل امام خمینی که بعد‌ها «پرواز انقلاب» نام گرفت به کشور بازگشت. 

با پیروزی انقلاب قطب‌زاده که به شدت مورد وثوق امام بود، به عنوان عضو شورای انقلاب و رییس سازمان رادیو تلویزیون منصوب شد. حضور او در راس سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران انتقادات بسیاری را از طیف‌های مختلف سیاسی، کارکنان این سازمان، برخی از روحانیون و حتی سخنگوی دولت موقت برانگیخت. بسیاری او را به سانسور و بازگرداندن فضای اختناق متهم کردند. تا اینکه سرانجام با بالا گرفتن اعتراضات قطب‌زاده از این سمت کنار گذاشته شد.

در پی تسخیر سفارت امریکا و استعفای دولت موقت، صادق قطب‌زاده بعد از مدت کوتاهی که ابوالحسن بنی‌صدر سمت وزارت خارجه را برعهده داشت، جانشین وی شد. در این دوره وی به یکی از مشهور‌ترین سیاستمداران ایرانی تبدیل شد که هر روز تصویرش در رسانه‌های جهانی منتشر می‌شد. وی تلاش زیادی از یک سو برای آزادی گروگان‌های آمریکایی و از سوی دیگر برای بازگرداندن شاه به ایران انجام داد. با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوره اول در همین زمان او نیز کاندیدا شد اما در رقابت با رقیب دیرینش بنی‌صدر شکست خورد.

فعالیت‌های پس از پیروزی انقلاب

هنگام پیروزی انقلاب همراه امام به ایران آمد و در ابتدای پیروزی انقلاب از اعضای شورای انقلاب بود. علی جنتی درباره حضور لیبرال‌ها از جمله بنی صدر و قطب زاده در شورای انقلاب می‌گوید: «من با آقای قدوسی ارتباط نزدیک داشتم. یک روز به ایشان گفتم چرا بنی صدر و قطب زاده را در شورای انقلاب راه داده‌اند؟ اگر وضعیت اینها را نمی‌دانستند حداقل از کسانی که در خارج بودند سوال می‌کردند؛ آقای هاشمی رفسنجانی خبر دارد که این‌ها آدم‌های مذهبی و دینی و شایسته اطمینان نیستند. بعد هم مسایلی را که درباره بنی صدر می‌دانستم از نوع تفکر و نحوه زندگی خانوادگی برای ایشان توضیح دادم. ایشان گفت که آقایان هم دل خوشی از آن‌ها ندارند اما نظر امام این بود که باید در شورای انقلاب باشند که دیگران فکر نکنند آخوندها آمده‌اند تا همه مراکز قدرت را در اختیار خود بگیرند...»

قطب‌زاده پس از روی کار آمدن دولت موقت عهده‌دار سرپرستی صداوسیما و سپس با حفظ سمت عهده دار وزارت امور خارجه دولت موقت گردید. پس از آن در انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری شرکت کرد و در میان هفت کاندید نهایی انتخابات با کسب 48547 رأی، کمترین آرا را کسب کرد و هفتم شد.

از دست دادن مناصب و موضع‌گیری علیه نظام

به تدریج با از دست دادن مناصبش خط مشی سیاسی او هم تغییر کرد تا جایی که در برابر امام و نظام اسلامی به توطئه گری پرداخت. احمد عباسی، داماد سید کاظم شریعتمداری در این باره می‌گوید: «... پس از برکناری قطب زاده از سمت‌های رسمی اش در کشور و بعد از این که دیگر خانه نشین شد و دیگر اسمی از او مطرح نبود و فعالیت رسمی نداشت، گاهی شنیده می‌شد که ایشان می‌خواهد روزنامه‌ای دایر کند به نام والعصر مستقلاً. بعد می‌گفتند که نه پشیمان شده می‌خواهد دوستانی جمع آوری کند و در نهادها و سازمان‌های مختلف هم حتی رفقایی دارد و پیدا کرده است و آن موقع‌ها صحبت می‌کردند که می‌خواهد مثلاً یک تظاهراتی، اعتصاباتی راه بیندازد. یک جبهه گیری در برابر جمهوری اسلامی بکند و مخالفت‌هایی ابراز کند...»

تدارک کودتا

قطب زاده پس از خانه نشین شدن به این نتیجه رسیده بود که جمهوری اسلامی از مسیر خود منحرف شده و برای بازگرداندن آن به مسیر اصلی راهی جز برخورد نظامی وجود ندارد. البته وی در بازجویی حرکت خود را براندازی نظام جمهوری اسلامی نمی‌داند و اعتقاد دارد اصلاً مسأله براندازی نظام جمهوری اسلامی مطرح نبود، بلکه نجات انقلاب و جمهوری اسلامی ایران از دست کسانی که به نظر وی صلاحیت حکومت کردن ندارند، مورد نظر بوده است. هدفی که قطب زاده برای حرکت خود ذکر کرده است، دقیقاً همان هدف کودتاگران نوژه بود که دو سال قبل از او با شکست مواجه شدند؛ این تفاوت که آنان تصریح می‌کردند که ما جهت نجات انقلاب از دست حضرت امام خمینی(s) شروع به عملیات سیاسی کرده ایم.

صادق قطب زاده برای تحقق هدف خود حدود یک سال و نیم تلاش کرد. ارتباط با برخی از کشورهای منطقه، ارتباط با تنی چند از نظامیان و ارتباط با شماری از روحانیون مخالف، نمونه ایی از فعالیت-های خام و حساب نشده وی بود که قبل از آن که تعداد بیشتری را آلوده کند، دستگیر شد.

اعتراف به توطئه

قطب زاده شکل‌گیری توطئه برای براندازی نظام جمهوری اسلامی را این گونه بیان می‌کند: «از مدتی قبل، حدود سه ماه قبل، از یک سازمان افسری با من تماس گرفتند و بحث و گفتگویی پیرامون تحلیل ما از مسائلی که فعلاً در کشور ما می‌گذرد، شد. در این تحلیل من یک مقدار نقطه نظرهایی داشتم و آنها هم همچنین. بعد از قبول نقطه نظرهای من و چارچوبی که باید در آن باشیم، بحث و گفتگو راجع به قصد براندازی حکومت و نه نظام جمهوری شد که در اطراف بیت امام چه می‌توان کرد. بر این اساس، بحث اول آنها صحبت از محاصره بود و آنها درباره محاصره نقشه‌ای می‌خواستند. من این نقشه را توسط یکی از دوستان که تهیه شده بود به آنها دادم. یک نقشه عادی بود. آنها گفتند که این نقشه به نظر ما درست نمی‌آید و بنابراین لازم است که ما از نزدیک برویم و آن جا را ببینم. آنها رفتند و من یکی از دوستانی که در آنجا منزلی ـ بغل منزل امام ـ داشت معرفی کردم و اینها رفتند و آن منزل را دیدند. در مراجعت وقتی نشستیم صحبت کردیم، گفتند که این منزل محل بسیار مناسبی است برای انفجار، گفتند: خیلی خوب و بحث راجع به محل انفجار صورت گرفت که چگونه و به چه نوع. هفته بعد ـ که دو هفته قبل از دستگیری من بود ـ آمدند گفتند که سازمان ما تصمیم گرفته آنجا را از دو طریق بکوبد: یکی با توپخانه، یکی هم احیاناً با انفجار از داخل منزل ... هدف از بین بردن همه سران حکومت من جمله امام [بود]. من در بدو امر دو نوع حالت روانی در برخورد با قضیه داشتم، یکی مساله آری یا نه. منتها متاسفانه در وهله اول من گفتم خیلی خوب این مسأله را بررسی کنیم و ببینیم چه کار می‌شود کرد و «نه» نگفتم. آن‌ها رفتند و نقشه را بررسی کردند و هفته بعد آمدند و گفتند که ما فکر کردیم که هم نقشه کوبیدن آن جا باشد و هم به حالت خون خواهی امام، بقیه کارها را انجام بدهیم و مردم هم در این باره بیایند و در واقع گیج بشوند که به کدام سمت بروند. قرار شد که آن‌ها بروند و تمام این نقشه را مورد مطالعه قرار بدهند و چند روز قبل از اجرای نقشه، تصمیم نهایی در این زمینه گرفته شود. فی الواقع من از این که با این نقشه در اول آن مخالفت نکردم، از لحاظ روحی خودم ناراحت بودم و تصمیم داشتم که در جلسه نهایی که صحبت است، مطلقاً با کوبیدن جماران و منزل امام به - اعتبار عاطفی خودم نسبت به امام - جلوگیری بکنم؛ ولی البته [با] بقیه نقشه مثل گرفتن سپاه، کمیته، رادیو و تلویزیون، محاصره جماران، من کاملاً موافق بودم. این نقشه‌ای بود که در واقع انجام و عملی شد، یعنی تا آن مرحله؛ ولی همین طور که عرض کردم به تصویب نهایی نرسید و ما هم در واقع قبل از آن که اصلاً ماجرا به صورتی در بیاید، دستگیر شدیم.

ارتباط با خارج از کشور

کودتای قطب زاده ـ شریعتمداری نیز مانند دیگر کودتاهایی که در ایران صورت گرفته است، بی بهره از حمایت خارجیان نبود. شخصی به نام «ایل آلون» که از جامعه سوسیالیست‌ها بود، از نظر اقتصادی به قطب زاده قول پول و اطلاعات لازم برای انجام کودتا را داده بود. همچنین صورت اسلحه‌هایی که لازم داشتند، مقداری از آن‌ها را قطب زاده صورت کرده بود و قرار بود از طریق آقای ایل آلون تهیه بشود. احمد عباسی داماد شریعتمداری در اعترافات خود درباره حمایت و تأیید خارجی‌ها از توطئه قطب زاده از زبان مهدی مهدوی، امام جماعت مسجد جامع قلهک که در توطئه قطب زاده مشارکت داشته است، می‌گوید: «این بنده [مهدوی] حدود یک ماهی بود در مسافرت بودم. از این جا ابتدا رفتم به سوریه و چند روزی در سوریه بودم. از آن جا سفری کردم به آلمان و در آلمان با بعضی از شخصیت‌ها و مقامات آلمانی ملاقات کردم و برای آن‌ها وضع ایران را تشریح کردم که در ایران اوضاع خیلی خراب است، مردم خیلی مخالف هستند و خفقان و فشار و این‌ها زیاد است و ناراحتی‌های مردم رو به شدت گذاشته. [است] مقامات آلمانی هم حرف من را تأیید کردند وگفتند: بله ما اطلاع داریم و این طور هست و ما هم با این وضع موجود ایران با آقایان نمی‌توانیم همکاری بکنیم و اگر یک نظام صحیحی، درستی و افراد صحیحی روی کار باشند، ما حاضریم با آن‌ها همکاری کنیم و رابطه داشته باشیم ... بعد از آلمان بنده سفری کردم به عربستان سعودی، هواپیما که نشست و خواستیم پیاده شویم آن جا از ما استقبال محرمانه‌ای کردند... برای ایشان هم بنده شروع کردم همان حرف‌ها که در آلمان زده بودم زدم که در ایران وضع اِلِه و بِلِه است، نارحتی زیاد است فشارها و مخالفت‌ها با رژیم زیاد است ... پس از صحبت‌های من [آن شخصی که به استقبال آمده بود] شروع کرد به صحبت کردن که او هم دل پری داشت از مقامات ایران و رژیم ایران می‌گفت: بله ایران منطقه را به آتش کشیده که ایران اِلِه و بِلِه کرده با این‌ها نمی‌شود کار کرد و ما هم آماده ایم اگر رژیم صحیحی در ایران باشد، همکاری کنیم و رابطه داشته باشیم. بعد با بعضی از مقامات دیگر در آن جا ملاقاتی دادند و ملاقات کردیم.»

قطب‌زاده در اعترافات خود درباره همکاری با بعضی از افراد در خارج از کشور و کشورهای بیگانه می‌گوید: «من با آقایان نجفی و محمدحسینی و زارع و ریاضی [از عناصری که قرار بود با کودتا همکاری کنند] این بحث را بلا استثنا کردم که ما نباید به هیچ سیاستی و نیرویی در خارج ازکشور متکی باشیم. این بحث را نیز با آقایان حبیب زاده و کامبیزی در مدت طولانی نیز داشتم و مسوولیت سیاست خارجی به عهده من گذاشته شد. حتی یک مورد آمدند و گفتند که جلسه‌ای در استانبول یا آنکارا بوده است که رضا پهلوی و بختیار و آریانا و یکی دو نفر دیگر در این جلسه بوده‌اند. آقایان می‌خواستند ما سیاست خارجی خود را با این‌ها هماهنگ کنیم، اما من گفتم از لحاظ من هر کس هر کاری که می‌خواهد بکند، ولی من موافق این کار نیستم. قسمت دیگر مسأله ارتباط با یک سلسله افراد خارج از کشور بود. ارتباط من ارتباط امروز و دیروز نبوده و نیست، بلکه من این ارتباطات را در اثر 15، 16 سال زندگی در خارج از کشور پیدا کرده ام و با برخی از شخصیت‌های بین المللی سر و کار داشته ام و فعالیت‌های زیادی نیز در خارج داشته ام ... من می-خواستم از نظرات کلی کشورهای اروپایی و خاورمیانه و بلوک شرق راجع به اوضاع داخلی ایران مطلع شوم، زیرا من داشتم وارد کار تغییر حکومت می‌شدم و برای این کار نیاز به یک سلسله مسایل اطلاعاتی داشتم. به خاطر این مسأله بود که بر اساس آن یک سلسله تما س‌هایی با «ویل آلون» گرفته و ایشان هم با سوسیالیست‌های آلمان تماس گرفتند ... [سازمان سوسیالیست‌های آلمان] در10، 15 سال گذشته [سال 1361] شاید حدود یک هزار تلگراف به شاه سابق و دستگاه گذشته، راجع به زندانیان آن روز ایران زده بود. به همین دلیل با اعتقادی که به نقش عربستان سعودی در خاورمیانه داشتم، باید از نظرات آن کشور نیز مطلع می‌شدم. ولی در هیچ مورد ما به آن‌ها نگفتیم که می‌خواهیم چه بکنیم و در آینده قول دادن امتیازی به آنها بدهیم ... من در تمام عمرم تنها یک اسلحه کمری از برادر حافظ اسد گرفتم، آن هم هنگام مذاکرات با وی بود. بعدها نیز من این اسلحه را به برو بچه‌های مدرسه رفاه دادم.»

شریعتمداری و کودتا

یکی از مسایل مهمی که در جریان کودتای قطب زاده مطرح شد، شرکت آیت الله شریعتمداری از مراجع تقلیدآن زمان در کودتا بود که منجر به سلب صلاحیت مرجعیت ایشان شد. آیت الله سیدکاظم شریعتمداری در سال 1282 ه.ش در تبریز به دنیا آمد، وی از شاگردان آیت الله عبدالکریم حائری بود که پس از وفات ایشان به تبریز رفت و در سال 1326 علیرغم تحریم دیدار با شاه از سوی علمای تبریز، ملاقاتی با شاه در مدرسه طالبیه تبریز داشت. همین امر ادامه کار وی را درآذربایجان دشوار ساخت و لذا در سال 1328 به دعوت تعدادی از طلاب و فضلا به قم رفت و به تدریج زمینه‌ای برای مرجعیت وی فراهم شد تا آن که پس از درگذشت آیت الله بروجردی در ردیف عده‌ای دیگر وارد میدان مرجعیت شد. از فعالیت‌های وی تأسیس مجله مکتب اسلام با همراهی شماری از فضلای حوزه علمیه قم در سال 1338 بود. شریعتمداری با مبارزه قهرآمیز با رژیم شاه موافقتی نداشت و تلاش می‌کرد راهی میانه سازش و مبارزه را دنبال کند و به همین دلیل حاضر نبود در روزهای پیش از انقلاب نامی از شاه به میان آورد.

صادق قطب زاده در مصاحبه‌ای تلویزیونی پس از دستگیری رابطه آیت الله شریعتمداری را با جریان کودتا افشا کرد. وی در این باره گفت: «... در بین مراجع فقط با واسطه‌ای با شخص آیت الله شریعتمداری مسأله را درمیان گذاشته شده بود... من از طریق آن دو واسطه مطلع شده بودم که این مطالب - مسأله اصل براندازی - به نظر ایشان رسیده بود. در دو سه ماه قبل یک بار آقای حجت الاسلام مهدوی رفتند آن جا و صحبت کرده بودند با ایشان و در مجموع برخورد آیت الله شریعتمداری بسیار برخورد محتاطانه‌ای بود با کل مسأله. بعد وقتی که حجت الاسلام مهدوی تشریف برده بودند به خارج، من از حجت الاسلام آقای عبدالرضا حجازی خواستم مطلب را با حضرت آیت الله شریعتمداری در میان بگذارند و کلیات طرح را یعنی اصل کلیت طرح را با آقای حجازی در میان گذاشتم و آقای حجازی هم با آیت الله شریعتمداری - آن طوری که به من گفتند - مسأله را در میان گذاشته است. و نقل قول از آقای حجازی است که ایشان گفتند که من قبل از انجام برنامه کاری نمی‌توانم بکنم و بعد از انجام برنامه، بنده خود ایشان را تأیید می‌کنم و اقدام می‌کنم. این ماجرا گذشت... تا مجدداً آیت الله مهدوی آمدند. من مجدداً به آقای مهدوی گفتم و ایشان هم در مراجعت به من گفتند که نظر ایشان همان است و اگر براندازی انجام شد، ایشان تأیید خواهند کرد و اقدام خواهند کرد. البته یک دو روز بعدش آقای مهدوی پولی در حدود پانصد هزار تومان به من دادند و تنها پولی بود که به من رسید و گفتند من بابت خرید منزل از آیت الله شریعتمداری گرفتم.»

کشف کودتا

حدود یک سال و نیم پیش از کشف کودتا که آقای قطب زاده پس از چند روز دستگیری آزاد شد، اخباری مستند و گاه غیر مستند که حکایت از فعالیت ایشان علیه جمهوری اسلامی ایران می‌نمود به دست می‌رسید. پس از دستگیری اعضای گروهک پارس (پاسداران رژیم سلطنت) یکی از کسانی که با این گروه همکاری می‌کرد و در همین رابطه اعدام شد به نام عسگر مهاجر، در بازجویی‌هایی که در تاریخ 27 /3 /1360 از وی انجام شد، معلوم گردید که با آقای قطب زاده ارتباط داشته و آقای قطب زاده مشغول جذب افراد ناراضی مانند اوست. پس از دستگیری گروهک سلطنت طلب رضازاده یکی از افراد این گروه به نام «سرهنگ صیرفی» که در همین رابطه اعدام شده، در بازجویی در تاریخ 5 /7 /1360 ضمن اعترافاتی از یکی از همکاران قطب زاده نقل می‌کند که قطب زاده به همراهی تعدادی نظامی می‌خواهند حکومتی تشکیل بدهند که او نخست وزیر باشد. نقل کننده این سخن یکی از محافظین قطب زاده بوده که در رژیم سابق هفده سال از شاه محافظت نموده و اکنون به جرم همکاری با گروه رضازاده، به حبس دائم محکوم شده است. به تدریج با پی گیری‌هایی که انجام می‌شد، فعالیت‌های قطب زاده علیه جمهوری اسلامی ایران قطعی تر می‌گردید تا این که تعدادی از عناصر نظامی و غیر نظامی که قطب زاده می‌خواست با آن‌ها همکاری کند و در این رابطه مبالغ زیادی پول جهت همکاری به آن‌ها داده بود، مسوولین را در جریان فعالیت گسترده وی در رابطه با براندازی جمهوری اسلامی ایران قرار دادند. اطلاعاتی که از این طریق می‌رسید حاکی از این بود که جریان آقای قطب زاده یک مسأله ساده نیست، زیرا از نظر خارجی به بعضی از رژیم‌های مرتجع منطقه و بعضی از کشورهای غربی و در رأس همه آن‌ها امریکا متصل می‌شود و در داخل نیز به تعدادی روحانی نما و در رأس آن‌ها آقای شریعتمداری ربط پیدا می‌کند و روابطی با بعضی از خان‌های ایلات دارد و با بعضی در حال ارتباط است. تا این جا جریان اهمیت فوق العاده‌ای نداشت زیرا از مرحله طرح و فرض و تصمیم کلی تجاوز نمی‌کرد و نیرویی هم که بخواهد با آن‌ها همکاری انجام دهند، هر چند بسیار محدود و کوچک در اختیار آقای قطب زاده نبود. قابل ذکر است که تا این مرحله تعدادی از مسوولین جمهوری اسلامی تصمیم داشتند وی را احضار نمایند و با اخذ اطلاعات وی در رابطه با همکاری داخلی و خارجی اش، او را از منجلاب نجات دهند.

این جریان از جایی اهمیت یافت که همزمان با شروع عملیات گسترده رزمندگان اسلام علیه رژیم صدام، آقای قطب زاده پیشنهادهای تندی از قبیل ترور فرمانده نیروی زمینی و اعضای شورای عالی دفاع را مطرح نمود و از همکاران خود به طور جدی می‌خواست که ترورها را به مرحله اجرا درآورند. مهم تر از موارد یاد شده، پیشنهاد ترور حضرت امام خمینی از سوی قطب زاده است. طبق نوارهایی که از جلسات آقای قطب زاده به دست آمد، مقارن با پیروزی‌های غرورآفرین رزمندگان اسلام نامبرده پیشنهاد ترور امام را مطرح و روی این مسأله سخت پافشاری می‌کند و امکاناتی از قبیل منزل و مبلغ 750 هزار تومان پول در این رابطه قرار می‌دهد. حجت الاسلام ری شهری در این باره می‌گوید: «... تعدادی از مسوولین کشور که در جریان این توطئه بودند، نظرشان این بود که قطب زاده را از این جهنم و از این آلودگی نجات بدهیم. نظر این بود که یک روز بخواهیمش و بگویم این جریان را می‌دانیم و افرادی با تو هستند و می‌دانیم افرادی که از خارج و داخل در ارتباط با تو هستند مشخص کن و بعد از این که همه مسایل را گفت، آزادش کنیم تا این که این جریان پیش آمد. مقارن عملیات فتح الفتوح قرار شد خانه شاه ویسی را با کمک مهندس فرزان در اختیار این گروه قرار بدهند تا از آن جا کار را انجام دهند. این مسأله که مشخص شد و وقتی فهمیدیم این مرد این قدر کثیف است و می‌خواهد یک چنین خیانتی به امت بکند - خیانتی که شاه حاضر نشد انجام دهد - وقتی مسأله به این شکل شد، تصمیم گرفتیم ایشان را باز داشت کنیم... » پس از دستگیری آقای قطب زاده تمامی اتهامات را مردود دانست ولی پس از اطلاع از این که مسوولین کشور در جریان بوده‌اند، به جرم خود اعتراف کرد و کودتای او و همدستانش علیه نظام جمهوری اسلامی با شکست مواجه شد.

سرنوشت رهبران کودتا

پس از دستگیری صادق قطب زاده، دادگاه انقلاب ارتش با عنایت به اتهامات وی، او را به عنوان یاغی و یکی از مصادیق بسیار روشن مفسد، محکوم به اعدام کرد. قطب زاده درآخرین لحظات اجرای حکم اعدامش، در جمع زندانیان اوین سخنرانی کرد وضمن اعتراف به کودتا علیه جمهوری اسلامی، از اقدامات خود اظهار پشیمانی و ندامت نمود. همچنین در پی افشای ارتباط آیت الله شریعتمداری با جریان قطب زاده و با عنایت به سوابق حمایت ایشان از جریان‌های مخالف نظام اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسه مورخ 31/ 1/ 1361 عدم صلاحیت وی را برای مرجعیت تصویب کرد.

قطب‌زاده که در تاریخ 17/ 1/ 61 بازداشت شده بود پس از سه جلسه محاکمه بر اساس رای دادگاه ارتش به اعدام محکوم شد و رای صادره در شب 24 شهریور 1361 اجرا شد.

انتهای پیام /*