مجله نوجوان 240 صفحه 5

کد : 138145 | تاریخ : 20/06/1395

علی باباجانی تب و شعر پدر در گوشه ای مشغول شعر است و مادر هم به فکر شام امشب دوباره ناله ی من ، سوز سرما خدایا مردم از بیماری و تب * پدر آماده کرد واژه ها را که تا شعری ببافد در زمستان و مادر با کلافش می نویسد برایم یک لباس گرم و ارزان در انتظار شکوفه درخت انجیر خشک و خالی چرا نه برگی چرا نه باری چرا در این گوشه ی خیابان درانتظاری و بی قراری ؟ * کسی نه آبی پر از طراوت به پای خشک تو می رساند نه دست مهری غبار غم را ز شاخه های تو می تکاند * به جای تو رنگ و رو گرفته چراغ زردی که قد کشیده ولی تو بی حال و بی قراری درخت انجیر قد خمیده * برو از این جا که این خیابان شده پر از جیغ و ویغ ماشین برو از این جا به سبزه زاری درانتظار شکوفه بنشین اردی بهشت 87

[[page 5]]

انتهای پیام /*