مجله نوجوان 239 صفحه 23

کد : 138199 | تاریخ : 20/06/1395

یه ی خیال ای جاودانه مرد که دین از تو جان گرفت حقّا که از تو حق ، شرف جاودان گرفت آوازه ی شکوه تو ای رهبر بزرگ ! چون نور آفتاب ، کران تا کران گرفت محمد حسین بهجتی (شفق) کسی چون تو ستم سوزی نیاموخت بهین آیین پیروزی نیاموخت چنین آتشفشان خشم خورشید به شب ها شعله افروزی نیاموخت اکبر بهدارند ای فراتر از همه پروازها ای رساتر از غزل آوازها چشمه را تا بر حضورت دوختیم منطق آیینه را آموختیم با شقایق ها تفاهم داشتی کربلا بودی تداوم داشتی پرویز بیگی حبیب آبادی دل بزرگ تو از آفتاب ، لبریز است خطاست از شب و سردیش با تو صحبت کرد سهیل محمودی تویی آفتاب برافروخته زبان فصیح دل سوخته نگاه تو آغاز روییدن است خدا را همین شیوه ی دیدن است محمدرضا ترکی دلت چون موج در حال نماز است در هفت آسمان روی تو باز است حضورت خلوتی سرشار از شوق دلت آیینه دار اهل راز است سید عبدالله حسینی لب های تو حدیث شکفتن را در یک خزان غمزده ی سرد تکرار می کند لب های تو گل واژه های لاله ی وحدت را در پهن دشت تف زده ی شرق می کارد

[[page 23]]

انتهای پیام /*