از لابلای کتابها
س . حسینی
خزانه ی پادشاهی
در زمان مرگ کریم خان، خزانه ی پادشاه کما بیش تهی بود؛ اما در زمان مرگ پادشاه گذشته - آغا محمد خان - می گویند : "در خزانه پانزده کرور تومان بوده است ." گزارشی شاید بسیار راست می گوید که خزانه ی شاه بزرگ است . به راستی ایرانیان تأیید می کنند که همه ی پول هایی که به خزانه ی شاه می رود در همان جا می ماند و هرگز بار دیگر به جریان نمی افتد . در کشوری به تهیدستی ایران که در آن گروهی بسیار اندک سرمایه ای دارند جذب مبلغی برابر یک میلیون یا بسیار کم تر بی درنگ احساس می شود . این است که اگر همه ی پول هایی که سالانه به خزانه ی شاه ریخته شود به گونه ی ذخیره در دست شاه بماند ، در سراسر ایران یک قطعه طلا هم یافت نمی شود .
روسیه با پرداخت طلا ، ابریشم گیلان را می خرد و ترکیه در برابر دریافت شال و ابریشم کمی که از ایران وارد می کند پول طلا می پردازد ، با این همه ممکن است که پادشاه دوسوم دریافت های خود را اندوخته و تنها بقیه را که شاید نیم کرور تومان باشد ، خرج کند .
سفرنامه ی جیمز موریه
خشت
گویند : عروسی خودپسند را مادرشوهر ، پختن کوفته می آموخت و می گفت : "سبزی و گوشت را کوبی ."
او گفت : "دانم"
گفت : "آن را جوشانی"
گفت : "دانم"
گفت : "مایه را گلوله کنی"
گفت :"دانم"
گفت : "یک یک در دیگ افکنی"
گفت :" دانم"
مادرشوهر بر آشفت و به طنز گفت : "خشتی خام هم بر در دیگ نهی !"
گفت : "دانم"
و راستی گمان برد که مگر خشت هم از بایسته های پختن این طعام باشد ، کوفته در دیگ کرد و خشت خام بر آن نهاد . خشت با بخار آب گل شد و در دیگ فرو رفت .
امثال و حکم دهخدا
فرومایگان
بهار ! بترس از فرومایه مرد
تو خود گر کسی ، گرد ناکس نگرد
که مهر فرمایگان دشمنی ست
نگر تا که خشم فرومایه چیست
فرومایگان ، بی هنر مردمند
که بی دانشند و به غفلت گمند
نه از درس و صحبت هنر یافته
نه بهری زمام و پدر یافته
وگر خوانده درسی به صورت درست
بدان دانش ، او دشمن جان توست
که اخلاق خوب آید از خان و مان
چنان کآب ، پاک آید از آسمان
طبیعت بیاید کهزیبا شود
که ابریشم است آن که دیبا شود
ملک الشعرا بهار
[[page 25]]
انتهای پیام /*