مجله نوجوان 243 صفحه 21

کد : 138305 | تاریخ : 20/06/1395

به عنوان تقدیم اگر اطلسی های بیمار من در این باغچه جان بگیرند سحر بار دیگر به این خانه ی خسته سر می زند اگر یاس و پیچک نمیرند نسیم مسافر صمیمانه در می زند خدایا ! به گلهای نازت پناهنده ام به عنوان تقدیم جز این چند شاخه گل شرم چیزی ندارم . . . من از باغهای توشرمنده ام در انتظار شکوفه علی باباجانی درخت انجیر خشک و خالی چرا نه برگی چرا نه باری چرا دراین گوشه ی خیابان درانتظاری و بی قراری ؟ * کسی نه آبی پر از طراوت به پای خشک تو می رساند نه دست مهری غبار غم را ز شاخه های تو می تکاند * به جای تو رنگ و رو گرفته چراغ زردی که قد کشیده ولی تو بی حال و بی قراری درخت انجیر قد خمیده * برو از این جا که این خیابان شده پر از جیغ و ویغ ماشین برو از این جا به سبزه زاری در انتظار شکوفه بنشین

[[page 21]]

انتهای پیام /*