مجله نوجوان 246 صفحه 20

کد : 138376 | تاریخ : 20/06/1395

از لابلای کتابها سین. حسینی الهینامه خداوندا! هر که شُغل وی تویی، شغلش کی به سر شود؟ هر که به تو زنده است هرگز کی بمیرد؟ جان در تن، گر از تو محروم ماند، چون مُرده زندانیست. زنده اوست به حقیقت که اش با تو زندگانیست. آفرینِ خدای، بر آن کُشتگان باد که ملک میگوید: «زندگانندایشان!» مناجاتنامهی خواجه عبدالله انصاری شادی و اندوه آنگاه زنی گفت: «با ما از شادی و اندوه سخن بگو!» و او پاسخ داد: «شادی شما همان اندوه بینقاب شماست. چاهی که خندههای شما از آن بر میآید، چه بسیار که با اشکهای شما پُر میشود. و آیا جز این چه میتواند بود؟ هر چه اندوه، درون شما بیشتر بکاود، جای شادی در وجود شما بیشتر میشود. مگر کاسهای که شرابِ شما را در بر دارد، همان نیست که در کورهی کوزهگر سوخته است؟ مگر آن نی که روح شما را تسکین میدهد، همان چوبی نیست که درونش را با کارد خراشیدهاند؟ هر گاه شادی میکنید، به ژرفای دل خود بنگرید تا ببینید که سرچشمهی شادی بجز سرچشمهی اندوه نیست. و نیز هر گاه اندوهناکید. باز در دلِ خود بنگرید. تا ببینید که بهراستی گریهی شما از برای آن چیزی است که مایهی شادی شما بوده است.» پیامبر جبران خلیلجبران خانهی پیرزن یکی از بزرگان بصره خانهای ساخت. در همسایگی او پیرزنی خانه داشت که خانهاش بیش از بیست اشرفی نمیارزید. بیش از دویست اشرفی به او میدادند تا آن خانه را از او بخرند و نمیفروخت. به او گفتند: «حاکم شرع تو را بازداشت خواهد کرد؛ چون تو دویست اشرفی را به خاطر بیست اشرفی ضایع میکنی.» زن گفت: «چرا حاکم مشتری خانه مرا بازداشت نمیکند که بابت خانهای که قیمتش بیست اشرفی است، دویست اشرفی میدهد؟» فیل و پشه ز سرما پشّهای در فصل پاییز به گوش فیل مستی شد نهان تیز خزان بگذشت با صد آه و ماتم زمستان آمد و افسرد عالم در آن سرمای پر زور زمستان به گوش فیل بود آن پشّه پنهان

[[page 20]]

انتهای پیام /*