مجله نوجوان 249 صفحه 9

کد : 138437 | تاریخ : 19/06/1395

سرخ بدهد نه بوی سیمان و ماسه و گچ و خاک. دختر: آقای محترم! بنده عملگی نمیکنم! مهندسی میکنم. پسر: چه فرقی دارد. جفتش یکی است. بالاخره ملات که باید درست کنی. دختر: آقای محترم! حرص مرا در نیاورید. * * * یک ساعت بعد پسر و دختر به نزد پدرها و مادرها برگشتند. پسر، صاف به طرف پدرش رفت و گفت: بابا! من و این دختر خانم به توافق نرسیدیم. امـــا بـاهــاش صحبت کردم تا بیاید خانهمان را ببیند. بلکه بتواند آن را بکوبد و ازش چهار واحد آپارتمان شیک در بیاورد.

[[page 9]]

انتهای پیام /*