
موج شالیزار
حسین احمدی
تنگ غروب است و نشاکاران
خسته زشالیزار می آیند
با دست های سبز و پر پینه
راضی ز رنج کار می آیند
***
آواز می خوانند و صحرا را
پرکرده موج آرزوهاشان
افشان شده موهایشان در باد
چون موی سبز بیدها لرزان
***
برگونه هاشان موج های رنج
پیداست مثل موج شالیزار
فردا به شالیزار می آیند
سرشار باز از آرزو و کار
***
حتما اجاق سرد آلاچیق
فردا ز رقص شعله ها شاد است
فردا دوباره آرزوهاشان
در دست های وحشی باد است
[[page 15]]
انتهای پیام /*